ازدواج اجباری دو مافیا پارت ۳
ویو ا/ت :
وقتی این حرف و زد خیلی عصبی شدم چطور جرعت کرده با من اینطوری صحبت کنه برای همینم یه لگد زدم به تخ*ماش
+حالا فهمیدی من کیم
_آه دختره ی بچ پسرا دخل همشون به غیر از اون هرزه هارو بیارید
_تو با اون پاهای کوچیکت واقعا فکر کردی من دردم میاد سخت در اشتباهی بعد این کارت هر روزت رو برات جهنم میکنم
+فک کنم اینو من باید بگم شاید نشنیدی که داری اینطوری صحبت میکنی چون من یکی از قلدرایه سئولم بعد مدرسه تبدیل به بزرگترین مافیایه کره میشم هه ازم بترس
_هه اینو به کی میگی تو قراره مافیا بشی ولی من الانشم مافیای
+خب که چی
اصلا ولش از وقتی اومدم با تویه عوضی دارم بحث میکنم
ویو ا/ت :
رفتم پیش لیسا نشستم ته راست میگفت جاش بهتر از جایه اون مرتیکه بود راستی اصلا اون کیه باید به کوک بگم برام کل زندگیش رو در بیاره
+هی کوک
÷ها
+برام کل زندگی این مدرک رو بریز رو دایره
÷اوک
ویو ا/ت :
بعد مکالمه ی منو کوک اون معلم رو مخ اومد از ما چهارتا خواست که بریم جلو تا خودمون رو معرفی کنیم وقتی داشتیم خودمون رو معرفی میکردیم برای کلاس خط و نشون کشیدیم تا مارو بشناسن که معلم جلومون رو گرفت بود ها هم خودشون رو معرفی کردن رفتیم سر جاهامون نشستیم البته چهارتایی سرمون رو گذاشتیم روی میز وقتی سرم رو گذاشتم با اون یونگی عوضی چشم تو چشم شدم هردمون خیلی غرور داریم خب من قلدرم اونم مافیا تا آخر تو چشم هم زل زدیم آخر هردومون خسته شدیم و چشامون رو بستیم بعد کلاس لیسا منو صدا زد
×هییییی خره بلند شو کلاس تموم شد وسایلتو جمع کن
+اوک
وقتی داشتیم از بین میزان رد میشدیم تنه زدم به وسایل
پرش زمانی بعد از مدرسه.....
ویو ا/ت :
بعد کلاس وسایلمون رو جمع کردیم وقتی داشتیم از بین میزها رد میشدیم تنم رو زدم به شونه ی جیسو
( دختر زشت و فقیر کلاس که با بورسیه تو مدرسه هست )
+هییییی سر راهت رو ببین
جیسو :آمممممم ببخشید
+آفرین ولی نمیبخشم
لیسا خودت خوب میدونی باید چیو بهم بدی
×حله ،بیا
+نودل اوردی خیلی بدبختی که از خونه میاری هه ولی من اینو قبول نمیکنم آخرین بارت باشه فهمیدی
جیسو :ف...فهم...فهمیدم
×واییییییی خدا چقدر مم من میکنی خسته شدم دیگه دختره ی داهاتی
+منم خسته شدم
( ا/ت نودل رو رویه سر جیسو میریزه جیسو گریه میکنه )
+خوبه کارم تموم شد بریم بچه ها
ویو ا/ت :
خیلی بهم حال داد داشتیم تو سالن راه میرفتیم که یونگی و دوستاش رو دیدیم ( دوستاش اعضا هستن البته به غیر از کوک و ته )
بدون توجه بهشون از کنارشون گذشتم البته براش چشم قوره رفتم
خماری تا پارت بعد......
وقتی این حرف و زد خیلی عصبی شدم چطور جرعت کرده با من اینطوری صحبت کنه برای همینم یه لگد زدم به تخ*ماش
+حالا فهمیدی من کیم
_آه دختره ی بچ پسرا دخل همشون به غیر از اون هرزه هارو بیارید
_تو با اون پاهای کوچیکت واقعا فکر کردی من دردم میاد سخت در اشتباهی بعد این کارت هر روزت رو برات جهنم میکنم
+فک کنم اینو من باید بگم شاید نشنیدی که داری اینطوری صحبت میکنی چون من یکی از قلدرایه سئولم بعد مدرسه تبدیل به بزرگترین مافیایه کره میشم هه ازم بترس
_هه اینو به کی میگی تو قراره مافیا بشی ولی من الانشم مافیای
+خب که چی
اصلا ولش از وقتی اومدم با تویه عوضی دارم بحث میکنم
ویو ا/ت :
رفتم پیش لیسا نشستم ته راست میگفت جاش بهتر از جایه اون مرتیکه بود راستی اصلا اون کیه باید به کوک بگم برام کل زندگیش رو در بیاره
+هی کوک
÷ها
+برام کل زندگی این مدرک رو بریز رو دایره
÷اوک
ویو ا/ت :
بعد مکالمه ی منو کوک اون معلم رو مخ اومد از ما چهارتا خواست که بریم جلو تا خودمون رو معرفی کنیم وقتی داشتیم خودمون رو معرفی میکردیم برای کلاس خط و نشون کشیدیم تا مارو بشناسن که معلم جلومون رو گرفت بود ها هم خودشون رو معرفی کردن رفتیم سر جاهامون نشستیم البته چهارتایی سرمون رو گذاشتیم روی میز وقتی سرم رو گذاشتم با اون یونگی عوضی چشم تو چشم شدم هردمون خیلی غرور داریم خب من قلدرم اونم مافیا تا آخر تو چشم هم زل زدیم آخر هردومون خسته شدیم و چشامون رو بستیم بعد کلاس لیسا منو صدا زد
×هییییی خره بلند شو کلاس تموم شد وسایلتو جمع کن
+اوک
وقتی داشتیم از بین میزان رد میشدیم تنه زدم به وسایل
پرش زمانی بعد از مدرسه.....
ویو ا/ت :
بعد کلاس وسایلمون رو جمع کردیم وقتی داشتیم از بین میزها رد میشدیم تنم رو زدم به شونه ی جیسو
( دختر زشت و فقیر کلاس که با بورسیه تو مدرسه هست )
+هییییی سر راهت رو ببین
جیسو :آمممممم ببخشید
+آفرین ولی نمیبخشم
لیسا خودت خوب میدونی باید چیو بهم بدی
×حله ،بیا
+نودل اوردی خیلی بدبختی که از خونه میاری هه ولی من اینو قبول نمیکنم آخرین بارت باشه فهمیدی
جیسو :ف...فهم...فهمیدم
×واییییییی خدا چقدر مم من میکنی خسته شدم دیگه دختره ی داهاتی
+منم خسته شدم
( ا/ت نودل رو رویه سر جیسو میریزه جیسو گریه میکنه )
+خوبه کارم تموم شد بریم بچه ها
ویو ا/ت :
خیلی بهم حال داد داشتیم تو سالن راه میرفتیم که یونگی و دوستاش رو دیدیم ( دوستاش اعضا هستن البته به غیر از کوک و ته )
بدون توجه بهشون از کنارشون گذشتم البته براش چشم قوره رفتم
خماری تا پارت بعد......
۹.۷k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.