تاریخ خوزستان
تاریخ خوزستان
استان خوزستان که جزئی از ایلام بوده است، تاریخ درازی را دارا است.
قبل از اسلام
ناحیهٔ خوزستان در ادوار مختلف تاریخی به نامهای گوناگونی خوانده شدهاست. واژهٔ سامی سوزیانا/سوزیان، ظاهراً قدیمیترین نام این ناحیه بودهاست. پس از آن تا سدهٔ سیزدهم پیش از میلاد، نام حالتامتی یا سرزمین حالتامها بر این ناحیه اطلاق میشد و از آن پس، آنجا را اَنشان سوسونکا (کشور انشان و شوش) میگفتند. در حدود ۶۴۰ پیش از میلاد که چیشپیش دوم، جد داریوش اول هخامنشی، انشان را تصرف کرد، نام این منطقه به اَنزان بدل شد. در این هنگام، بابلیها و آشوریها این ناحیه را که شامل شوش (پایتخت) و نواحی انشان و خووَج بود، عیلام میخواندند. در کتیبهٔ بهستان در تخت جمشید نیز داریوش بزرگ در ذکر سرزمینهای تحت فرمان خود، از این سرزمین با نان اووَج یاد کردهاست، که برخی پژوهشگران آن را به معنای سرزمین عیلام دانستهاند. در منابع یونانی خوز و خوزیان اوکس/اوکسی و کیسیا نام دارد. در دورهٔ اسلامی گاهی تمام خوزستان را اهواز یا هوجستان میخواندند و در مقابل، شهر اهواز را که بازاریان در آن بودند، «هوجستان واجار» که معرب آن سوق الاهواز بود، نامیده میشد. به رغم این اختلافات، در دورهٔ اسلامی چه در منابع لغوی عربی و چه در منابع ادب فارسی، واژه خوزستان که در عهد ساسانیان نام رسمی این ناحیه بود، بر آن اطلاق شده و گزارشهای یاقوت حموی نیز این استعمال را تائید کردهاست. همچنین در این دوره، اشخاص بسیاری با نام خوزی بدین ناحیه منسوب بودند، که برخی از نامورترین آنان عبارتند از ابوایوب سلیمان بن ابی سلیمان مخلد موریانی خوزی (متوفی ۱۵۴)، وزیر منصور عباسی؛ سهل بن ساور بن سهل خوزی، از پزشکان معروف سدههای دوم و سوم و فرزندش، ساور بنب سهل خوزی (متوفی ۲۵۵)، رئیس بیمارستان جندیشاپور و صاحب کتاب اقراباذین؛ ابویوسف یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیت خوزی (متوفی ۲۴۴)، لغوی و نحوی؛ و ابوحفض خوزی، از عارفان سدهٔ پنجم.[۱]
خوزستان و شهرهای کهن آن مانند شوش، از مناطق متمدن باستان بودهاند، البته، علاوه بر ساکنان شهرهای متمدن، اقوام کوهستانی بدوی و نیمه بدوی نیز در این ناحیه به سر میبردند. در دورهٔ هخامنشی، خوزستان بخشی از مسیر جادهٔ شاهی را در خود جای میداد و اهمیت بسیاری برای شاهان داشت و شهر ثروتمند شوش پایتخت آن بود. پس از هخامنشیان، سلوکیان از ۳۱۲ پیش از میلاد، این سرزمین را در اختیار گرفتند.[۱]
خوزستان در دورهٔ اشکانیان (حکومت: ۲۲۶-۲۵۰ م)، حکومت مستقل داشت، اما پادشاهان آن هدایایی به شاهان اشکانی میدادند و تا زوال این دولت، خوزستان تقریباً به همین شکل، به صورت یکی از دولتهای دست نشاندهٔ اشکانیان، استقلال داخلی خود را حفظ کردند. چنان که حتی استرابو در این دوره، شوش، اوکسی و الیمائی را از نواحی مستقل دانستهاند.[۱]
خوزستان از اولین مناطقی بود که در پی جنگهای اردوان پنجم و اردشیر اول (حکومت ۲۲۶-۲۴۱ م)، بنیانگذار سلسله ساسانی، در اختیار ساسانیان قرار گرفت. در این دوره، این ناحیه به نواحی شوش/سوس، ایران فره شاپور، هرمزد اردشیر، شوشتر و بیت لاپات یا جندی شاپور تقسیم گردید. در دوره اردشیر اول، ابکساندر سوروس، امپراتور روم، در ۲۳۱ میلادی به خوزستان لشکر کشید، اما شکست خورد. اردشیر در آبادانی خوزستان کوشید و از جمله اقداماتش احداث نهر مسرقان، مرمت و تجدید بنای شوشتر و اهواز و بنای ریو اردشیر (ریشهر) و دزفول بود. شپور اول نیز پس از شکست دادن رومیان در ۲۶۰ م، هفتاد هزار اسیر رومی را، که برخی از آنها معمار و صنعتگر بودند، به خوزستان آورد و با به کار گرفتن آنها، بناهای متعدد از جمله چند پل و شهر احداث کرد. تلاش کاروس، امپراتور روم، در ۲۸۲ میلادی که به دستیابی موقت وی بر قسمتی از خوزستان انجامیده بود، سرانجام موفقیت آمیز نداشت و پس از مرگ وی بر اثر برخورد صاعقه، سربازانش خوزستان را ترک کردند.[۱]
دستهای از مردم عرب از دیرباز تا دوران معاصر به خوستان آمدهاند؛ مثلاً عرب بنی حنظله، در زمان ساسانیان به همراه اسرای رومی به خوزستان آوردهشدند. پس از فتح خوزستان به دست مسلمانان، روند مهاجرت عربها به این منطقه سرعت گرفت، اما بیشترین مهاجرت آنان در دورهٔ صفوی و حاکمیت مشعشعیان بود.[۱]
بعد از اسلام تا صفویه
خوزستان از اولین مناطق فلات ایران بود که مسلمانان به آن روی آوردند. ابتدا در سال ۱۴ هجری و در دوره خلافت عمر، سپاهی به فرماندهی عتبه بن غزوان از نواحی اُبُلَه و دشت میشان وارد خوزستان شد. سپس تا سال ۱۷ شهرهای مهم آن مانند سوقالاهواز، سوس (شوش)، تستر (شوشتر) و ایذج (ایذه) فتح شدند. از جمله مهمترین حوادث خوزستان در دهههای اولیه اسلامی، آشوبهای مختلف خوارج بود که دست کم چند دهه به ناآرامی این
استان خوزستان که جزئی از ایلام بوده است، تاریخ درازی را دارا است.
قبل از اسلام
ناحیهٔ خوزستان در ادوار مختلف تاریخی به نامهای گوناگونی خوانده شدهاست. واژهٔ سامی سوزیانا/سوزیان، ظاهراً قدیمیترین نام این ناحیه بودهاست. پس از آن تا سدهٔ سیزدهم پیش از میلاد، نام حالتامتی یا سرزمین حالتامها بر این ناحیه اطلاق میشد و از آن پس، آنجا را اَنشان سوسونکا (کشور انشان و شوش) میگفتند. در حدود ۶۴۰ پیش از میلاد که چیشپیش دوم، جد داریوش اول هخامنشی، انشان را تصرف کرد، نام این منطقه به اَنزان بدل شد. در این هنگام، بابلیها و آشوریها این ناحیه را که شامل شوش (پایتخت) و نواحی انشان و خووَج بود، عیلام میخواندند. در کتیبهٔ بهستان در تخت جمشید نیز داریوش بزرگ در ذکر سرزمینهای تحت فرمان خود، از این سرزمین با نان اووَج یاد کردهاست، که برخی پژوهشگران آن را به معنای سرزمین عیلام دانستهاند. در منابع یونانی خوز و خوزیان اوکس/اوکسی و کیسیا نام دارد. در دورهٔ اسلامی گاهی تمام خوزستان را اهواز یا هوجستان میخواندند و در مقابل، شهر اهواز را که بازاریان در آن بودند، «هوجستان واجار» که معرب آن سوق الاهواز بود، نامیده میشد. به رغم این اختلافات، در دورهٔ اسلامی چه در منابع لغوی عربی و چه در منابع ادب فارسی، واژه خوزستان که در عهد ساسانیان نام رسمی این ناحیه بود، بر آن اطلاق شده و گزارشهای یاقوت حموی نیز این استعمال را تائید کردهاست. همچنین در این دوره، اشخاص بسیاری با نام خوزی بدین ناحیه منسوب بودند، که برخی از نامورترین آنان عبارتند از ابوایوب سلیمان بن ابی سلیمان مخلد موریانی خوزی (متوفی ۱۵۴)، وزیر منصور عباسی؛ سهل بن ساور بن سهل خوزی، از پزشکان معروف سدههای دوم و سوم و فرزندش، ساور بنب سهل خوزی (متوفی ۲۵۵)، رئیس بیمارستان جندیشاپور و صاحب کتاب اقراباذین؛ ابویوسف یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیت خوزی (متوفی ۲۴۴)، لغوی و نحوی؛ و ابوحفض خوزی، از عارفان سدهٔ پنجم.[۱]
خوزستان و شهرهای کهن آن مانند شوش، از مناطق متمدن باستان بودهاند، البته، علاوه بر ساکنان شهرهای متمدن، اقوام کوهستانی بدوی و نیمه بدوی نیز در این ناحیه به سر میبردند. در دورهٔ هخامنشی، خوزستان بخشی از مسیر جادهٔ شاهی را در خود جای میداد و اهمیت بسیاری برای شاهان داشت و شهر ثروتمند شوش پایتخت آن بود. پس از هخامنشیان، سلوکیان از ۳۱۲ پیش از میلاد، این سرزمین را در اختیار گرفتند.[۱]
خوزستان در دورهٔ اشکانیان (حکومت: ۲۲۶-۲۵۰ م)، حکومت مستقل داشت، اما پادشاهان آن هدایایی به شاهان اشکانی میدادند و تا زوال این دولت، خوزستان تقریباً به همین شکل، به صورت یکی از دولتهای دست نشاندهٔ اشکانیان، استقلال داخلی خود را حفظ کردند. چنان که حتی استرابو در این دوره، شوش، اوکسی و الیمائی را از نواحی مستقل دانستهاند.[۱]
خوزستان از اولین مناطقی بود که در پی جنگهای اردوان پنجم و اردشیر اول (حکومت ۲۲۶-۲۴۱ م)، بنیانگذار سلسله ساسانی، در اختیار ساسانیان قرار گرفت. در این دوره، این ناحیه به نواحی شوش/سوس، ایران فره شاپور، هرمزد اردشیر، شوشتر و بیت لاپات یا جندی شاپور تقسیم گردید. در دوره اردشیر اول، ابکساندر سوروس، امپراتور روم، در ۲۳۱ میلادی به خوزستان لشکر کشید، اما شکست خورد. اردشیر در آبادانی خوزستان کوشید و از جمله اقداماتش احداث نهر مسرقان، مرمت و تجدید بنای شوشتر و اهواز و بنای ریو اردشیر (ریشهر) و دزفول بود. شپور اول نیز پس از شکست دادن رومیان در ۲۶۰ م، هفتاد هزار اسیر رومی را، که برخی از آنها معمار و صنعتگر بودند، به خوزستان آورد و با به کار گرفتن آنها، بناهای متعدد از جمله چند پل و شهر احداث کرد. تلاش کاروس، امپراتور روم، در ۲۸۲ میلادی که به دستیابی موقت وی بر قسمتی از خوزستان انجامیده بود، سرانجام موفقیت آمیز نداشت و پس از مرگ وی بر اثر برخورد صاعقه، سربازانش خوزستان را ترک کردند.[۱]
دستهای از مردم عرب از دیرباز تا دوران معاصر به خوستان آمدهاند؛ مثلاً عرب بنی حنظله، در زمان ساسانیان به همراه اسرای رومی به خوزستان آوردهشدند. پس از فتح خوزستان به دست مسلمانان، روند مهاجرت عربها به این منطقه سرعت گرفت، اما بیشترین مهاجرت آنان در دورهٔ صفوی و حاکمیت مشعشعیان بود.[۱]
بعد از اسلام تا صفویه
خوزستان از اولین مناطق فلات ایران بود که مسلمانان به آن روی آوردند. ابتدا در سال ۱۴ هجری و در دوره خلافت عمر، سپاهی به فرماندهی عتبه بن غزوان از نواحی اُبُلَه و دشت میشان وارد خوزستان شد. سپس تا سال ۱۷ شهرهای مهم آن مانند سوقالاهواز، سوس (شوش)، تستر (شوشتر) و ایذج (ایذه) فتح شدند. از جمله مهمترین حوادث خوزستان در دهههای اولیه اسلامی، آشوبهای مختلف خوارج بود که دست کم چند دهه به ناآرامی این
۳۲.۳k
۲۹ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.