پارت اول
ویو ات :
خواب بودم که یکدفعه کوک یک سطل آب یخ روم خالی کرد و مثل موش و گربه شروع کردیم تو قصر به دویدن که به حیاط رسیدیم و کوک وایساد و منم از موقعیت استفاده کردم و پریدم روش و گفتم : تو خیلی غلط میکنی رو من آب یخ میریزی
خواستم ادامه بدم که یه نفر سرفه کرد وقتی سرم رو آوردم بالا متوجه بابام و پادشاه روسیه شدم کوک و من شبیه مجسمه شده بودیم که بابام علامت داد و من و کوک شبیه خروسی که میخوان بگیرنش دویدیم و به اتاقامون رفتیم
ویو راوی :
بعد از اون اتفاق صبح ات تا شب از اتاق نزد بیرون تا شب که خدمتکار اعظم قصر اومد دنبالش
مکالمه :
خدمتکار : تق تق
بانو همه در سالن منتظر شما هستند برای صرف شام
ات : اجوما بگو چند دقیقه دیگه میرسم
خدمتکار : خانم یک ساعت پیش که هنوز نیومده بودن هم همچین حرفی زدین
ویو ات :
شرایط پارت بعد :
۷ لایک
۱۵ کامنت
خواب بودم که یکدفعه کوک یک سطل آب یخ روم خالی کرد و مثل موش و گربه شروع کردیم تو قصر به دویدن که به حیاط رسیدیم و کوک وایساد و منم از موقعیت استفاده کردم و پریدم روش و گفتم : تو خیلی غلط میکنی رو من آب یخ میریزی
خواستم ادامه بدم که یه نفر سرفه کرد وقتی سرم رو آوردم بالا متوجه بابام و پادشاه روسیه شدم کوک و من شبیه مجسمه شده بودیم که بابام علامت داد و من و کوک شبیه خروسی که میخوان بگیرنش دویدیم و به اتاقامون رفتیم
ویو راوی :
بعد از اون اتفاق صبح ات تا شب از اتاق نزد بیرون تا شب که خدمتکار اعظم قصر اومد دنبالش
مکالمه :
خدمتکار : تق تق
بانو همه در سالن منتظر شما هستند برای صرف شام
ات : اجوما بگو چند دقیقه دیگه میرسم
خدمتکار : خانم یک ساعت پیش که هنوز نیومده بودن هم همچین حرفی زدین
ویو ات :
شرایط پارت بعد :
۷ لایک
۱۵ کامنت
۴.۰k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.