ازدواج قرار دادی ۵۶
جیمین تا این حرف آت رو شنید زد زیر خنده و گفت
:
آره ارثی که هست ولی بعید بدونم که جیت فقط بهش ارث رسیده باشه چون که اون بیش از حد اعتماد به سقف داره،طوری که هممون میگیم اون یه جورایی اعتماد به عرش داره آت از حرفای جیمین لبخندی زد و گفت:
خب بقیه ی داستانت رو بگو دیگه،آقای قصه گو
جیمین:
خب کجای داستان بودم؟
آت:
گفتی اگه یه دقیقه یونا رو نمی دیدم اعصابت خرد می شد و خونه رو میذاشتی رو سرت
جیمین:
آها! ممنونم که گفتی،فکرشو بکنم حدودا یه هفته مونده بود به اینکه مابا هم دیگه ازدواج کنیم تو فکر کن که جای منی اگه بفهمی که کسی که به شدت عاشقش بودی و اونم تظاهر می کرده که عاشقته در اصل اون طرف جاسوس از طرف دشمنت بوده و فقط
به خاطر اینکه به دوست پسرش که دشمنت بود کمک می کرده تا تمام بار های سلاح هات رو بدزدن چیکار می کردی؟
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
:
آره ارثی که هست ولی بعید بدونم که جیت فقط بهش ارث رسیده باشه چون که اون بیش از حد اعتماد به سقف داره،طوری که هممون میگیم اون یه جورایی اعتماد به عرش داره آت از حرفای جیمین لبخندی زد و گفت:
خب بقیه ی داستانت رو بگو دیگه،آقای قصه گو
جیمین:
خب کجای داستان بودم؟
آت:
گفتی اگه یه دقیقه یونا رو نمی دیدم اعصابت خرد می شد و خونه رو میذاشتی رو سرت
جیمین:
آها! ممنونم که گفتی،فکرشو بکنم حدودا یه هفته مونده بود به اینکه مابا هم دیگه ازدواج کنیم تو فکر کن که جای منی اگه بفهمی که کسی که به شدت عاشقش بودی و اونم تظاهر می کرده که عاشقته در اصل اون طرف جاسوس از طرف دشمنت بوده و فقط
به خاطر اینکه به دوست پسرش که دشمنت بود کمک می کرده تا تمام بار های سلاح هات رو بدزدن چیکار می کردی؟
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۴.۰k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.