A few days part 1
ترم ۵ دانشگا بودم تو یه دانشگا تجاری درس میخوندم یه روز صبح مدیر دانشگاه اومد تو کلاسمون
شما ها امروز جلسه دارید قراره سه تا تاجر خیلی بزگ قراره از ژاپن بیان اینجا یه سری نکات رو بهتون یاد بدن و با هاتون حرف بزنن ساعت ۱۱ همه تو سالن اجرائیه باشید = مدیر
سه تاجر بزرگ ( جئونگ جانگ کوک - جانگ هوسوک - جانگ جانگ سوک ) جانگ جانگ سوک پدر هوسوکه
ساعت ۱۰ نیم بود که بهمون استراحت دادن منو یکی از دوستام اومدیم تو حیاط تا یه چیزی بخریم دوتا ماشین مشکی اومد تو حیاط دانشگا سه نفر پیاده شدن با ۴ تا بادیگارد اونجا وایستاده بودنو داشتن حرف میزدن با مدیر
ته مو اون پسررو = چلی
کدوم = ته مو
اون یکی اونا = چلی
خوبببب = ته مو
بهت یه ربه زل زده = چلی
خا بزار بزنه به من چه = ته مو
ساعت ۱۱ شد رفتیم تو سالن اجرائیه
نشستیم رو صندلی من ردیف اول بودم همون پسره که داشت تو حیاط نگام میکرد باز زول زده بود به من
جلسه تموم شد داشتم میرفتم از سالن بیرون که
خانم = هوسوک
خانم ببخشید با شمام = هوسوک
با منی = ته مو
بله با شمام = هوسوک
جانم کاری داشتین = ته مو
راستش دیدم که ردیف جلو نشستید بد خیلی سوال میکردید چیز های زیادی هم بلد بودید بنظر میاد باهوش هم هستید = هوسوک
خوب = ته مو
من دنبال دستیار می گردم که همش پیشم باشه شما می تونین همچین شغلی رو قبول کنید = هوسوک
راستش نمی دونم باید با خانوادم در میون بزارم
پس شمارتون رو بهم بدین که بهتون زنگ بزنم = هوسوک
اوکی = ته مو
شمارمو دادم بد دو ساعت دیگه دانشگا تموم شد رفتم خونه بزور مامانم بابامو راضی کردم که قبول کنن
فردا صب
خواب بودم که
شما ها امروز جلسه دارید قراره سه تا تاجر خیلی بزگ قراره از ژاپن بیان اینجا یه سری نکات رو بهتون یاد بدن و با هاتون حرف بزنن ساعت ۱۱ همه تو سالن اجرائیه باشید = مدیر
سه تاجر بزرگ ( جئونگ جانگ کوک - جانگ هوسوک - جانگ جانگ سوک ) جانگ جانگ سوک پدر هوسوکه
ساعت ۱۰ نیم بود که بهمون استراحت دادن منو یکی از دوستام اومدیم تو حیاط تا یه چیزی بخریم دوتا ماشین مشکی اومد تو حیاط دانشگا سه نفر پیاده شدن با ۴ تا بادیگارد اونجا وایستاده بودنو داشتن حرف میزدن با مدیر
ته مو اون پسررو = چلی
کدوم = ته مو
اون یکی اونا = چلی
خوبببب = ته مو
بهت یه ربه زل زده = چلی
خا بزار بزنه به من چه = ته مو
ساعت ۱۱ شد رفتیم تو سالن اجرائیه
نشستیم رو صندلی من ردیف اول بودم همون پسره که داشت تو حیاط نگام میکرد باز زول زده بود به من
جلسه تموم شد داشتم میرفتم از سالن بیرون که
خانم = هوسوک
خانم ببخشید با شمام = هوسوک
با منی = ته مو
بله با شمام = هوسوک
جانم کاری داشتین = ته مو
راستش دیدم که ردیف جلو نشستید بد خیلی سوال میکردید چیز های زیادی هم بلد بودید بنظر میاد باهوش هم هستید = هوسوک
خوب = ته مو
من دنبال دستیار می گردم که همش پیشم باشه شما می تونین همچین شغلی رو قبول کنید = هوسوک
راستش نمی دونم باید با خانوادم در میون بزارم
پس شمارتون رو بهم بدین که بهتون زنگ بزنم = هوسوک
اوکی = ته مو
شمارمو دادم بد دو ساعت دیگه دانشگا تموم شد رفتم خونه بزور مامانم بابامو راضی کردم که قبول کنن
فردا صب
خواب بودم که
۲.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.