"پارت۳"
"پارت۳"
یه پسر مست اومد سمتم
پسره:چه لیدی جذابی حیف شما نیست سینگل باشی
یونگی یه مشت زد به پسره و گفت گمشو تا گمت نکردم
ا/ت:ممنون
گارسون اومد
گارسون:چی میل دارین؟
ا/ت:دوتا ۹۵ درصد
یونگی:میگم خیلی زیاده روی نکردی
ا/ت:نه بابا بزا خوش باشیم
یونگی:اوکی
ا/ت:حالا اینارو بیخیال بالاخره از سینگلی دراومدم
یونگی:مبارکه حالا کی هس؟
ا/ت:جیمین
یونگی:آهاااااا اون شریک بابامه
(یونگی هم مافیاس)
ا/ت:یعنی اونم مافیاعه؟
یونگی:آره
سفارشارو آوردن
ا/ت:بزا شمارشو بت بدم
یونگی:اوکی
انقد خوردم که خیلی مست شدم
یونگی زنگ زد به جیمین
یونگی:جیمین ا/ت خیی مست شده
جیمین:تو کی هستی
یونگی:من دوست ا/ت مین یونگی ام
جیمین: خو الان شما کجایین
یونگی:توی بار
جیمین:اوکی الان پیام
جیمین رسید بار
ا/ت:نزدیک نشو آقا من دوس پسر دارم
جیمین:جدی؟اسمش چیه
ا/ت:پارک جیمین و از تو خیلی خوشگل تره
جیمین:جدی؟دوسش داری
ا/ت:آره خییییلییییی
جیمین لبخند زد
جیمین:من یکی از دوستای جیمینم و گفته که بیام دنبالت ببرمت خونتون
ا/ت:جدی پس بریم
توی راه*
ا/ت:حس میکنم تو هم جذابی میشه یه دیقه ماشینو نگه داری
جیمین ماشینو نگه داشت
رفتم رو پاش نشستم و بوسیدمش
بعد رفتم رو صندلی خودم که خوابم برد
جیمین ویو*
گفت بیا ماشینو نگه دار نگه داشتم
اومد نشست رو پامو منو خیلی عمیق بوسید
بعد رفت نشست رو صندلی خودشو خوابش برد
بردمش خونشون کوک درو باز کرد
من ا/ت و براید استایل بغل کرده بودم
کوک:خواهرم چش شده
جیمین:فقط مسته
کوک:باهاش رفته بودی بار؟
جیمین:نه با یونگی رفته بود
جیمین:میشه بیارمش تو دستام داره میشکنه خیلی سنگینه
کوک:اوکی بیا تو
ب/ت:کوک این کیه؟
کوک:دوس پسر ا/ت
ب/ت:مگه ا/ت دوس پسر داره؟
کوک:حالا مث که داره
ب/ت:خوبی پسرم
جیمین:بله ممنون
جیمین:شما خوبین
ب/ت:خدارو شکر...ا/ت چشه
جیمین:فقط مسته
ب/ت:باهاش رفته بودی بار؟
جیمین:نه با یونگی رفته بود
ب/ت:اوکی
جیمین:میشه شب اینجا بمونم؟
ب/ت:به چه دلیل؟
جیمین:چون دوس پسر شم و میخوام با خانوادش آشنا بشم
ب/ت:باشه
کوک ویو*
جیمین دوباره ا/ت و براید استایل بغل کرد برد تو اتاقش
جیمین ویو*
لباسای ا/ت رو عوض کردم گذاشتمش رو تخت
رفتم پایین توی اتاق تهیونگ
جیمین:یکی از لباسای راحتیتو بده
تهیونگ:تو اینجا چه غلطی میکنی
جیمین:قراره امشب اینجا بمونم
تهیونگ:باشه بیا
جیمین:ممنون
رفت
جیمین ویو*
خودمم رفتم لباس راحتی پوشیدم
رفتم کنار ا/ت خوابیدم
ا/ت ویو*
صبح با نفس های گرمی که به گردنم میخورد بیدار شدم که دیدم...
یه پسر مست اومد سمتم
پسره:چه لیدی جذابی حیف شما نیست سینگل باشی
یونگی یه مشت زد به پسره و گفت گمشو تا گمت نکردم
ا/ت:ممنون
گارسون اومد
گارسون:چی میل دارین؟
ا/ت:دوتا ۹۵ درصد
یونگی:میگم خیلی زیاده روی نکردی
ا/ت:نه بابا بزا خوش باشیم
یونگی:اوکی
ا/ت:حالا اینارو بیخیال بالاخره از سینگلی دراومدم
یونگی:مبارکه حالا کی هس؟
ا/ت:جیمین
یونگی:آهاااااا اون شریک بابامه
(یونگی هم مافیاس)
ا/ت:یعنی اونم مافیاعه؟
یونگی:آره
سفارشارو آوردن
ا/ت:بزا شمارشو بت بدم
یونگی:اوکی
انقد خوردم که خیلی مست شدم
یونگی زنگ زد به جیمین
یونگی:جیمین ا/ت خیی مست شده
جیمین:تو کی هستی
یونگی:من دوست ا/ت مین یونگی ام
جیمین: خو الان شما کجایین
یونگی:توی بار
جیمین:اوکی الان پیام
جیمین رسید بار
ا/ت:نزدیک نشو آقا من دوس پسر دارم
جیمین:جدی؟اسمش چیه
ا/ت:پارک جیمین و از تو خیلی خوشگل تره
جیمین:جدی؟دوسش داری
ا/ت:آره خییییلییییی
جیمین لبخند زد
جیمین:من یکی از دوستای جیمینم و گفته که بیام دنبالت ببرمت خونتون
ا/ت:جدی پس بریم
توی راه*
ا/ت:حس میکنم تو هم جذابی میشه یه دیقه ماشینو نگه داری
جیمین ماشینو نگه داشت
رفتم رو پاش نشستم و بوسیدمش
بعد رفتم رو صندلی خودم که خوابم برد
جیمین ویو*
گفت بیا ماشینو نگه دار نگه داشتم
اومد نشست رو پامو منو خیلی عمیق بوسید
بعد رفت نشست رو صندلی خودشو خوابش برد
بردمش خونشون کوک درو باز کرد
من ا/ت و براید استایل بغل کرده بودم
کوک:خواهرم چش شده
جیمین:فقط مسته
کوک:باهاش رفته بودی بار؟
جیمین:نه با یونگی رفته بود
جیمین:میشه بیارمش تو دستام داره میشکنه خیلی سنگینه
کوک:اوکی بیا تو
ب/ت:کوک این کیه؟
کوک:دوس پسر ا/ت
ب/ت:مگه ا/ت دوس پسر داره؟
کوک:حالا مث که داره
ب/ت:خوبی پسرم
جیمین:بله ممنون
جیمین:شما خوبین
ب/ت:خدارو شکر...ا/ت چشه
جیمین:فقط مسته
ب/ت:باهاش رفته بودی بار؟
جیمین:نه با یونگی رفته بود
ب/ت:اوکی
جیمین:میشه شب اینجا بمونم؟
ب/ت:به چه دلیل؟
جیمین:چون دوس پسر شم و میخوام با خانوادش آشنا بشم
ب/ت:باشه
کوک ویو*
جیمین دوباره ا/ت و براید استایل بغل کرد برد تو اتاقش
جیمین ویو*
لباسای ا/ت رو عوض کردم گذاشتمش رو تخت
رفتم پایین توی اتاق تهیونگ
جیمین:یکی از لباسای راحتیتو بده
تهیونگ:تو اینجا چه غلطی میکنی
جیمین:قراره امشب اینجا بمونم
تهیونگ:باشه بیا
جیمین:ممنون
رفت
جیمین ویو*
خودمم رفتم لباس راحتی پوشیدم
رفتم کنار ا/ت خوابیدم
ا/ت ویو*
صبح با نفس های گرمی که به گردنم میخورد بیدار شدم که دیدم...
۷.۹k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.