فیک مافیای سیاه

ویوا•ت
هی یه روز دیگه هم شروع شد (ا.ت یه دختر دارکه)
ا.ت: اجوما
اجوما: چیشده چیزی شده؟(ترسیده)
ا.ت: ببخشید
اجوما: ولکن چی میخوای
از زبان راوی
ا.ت پدر مادرشو همزمان ازدست داده
و کوک هنوز نمیدونه ا.ت برادر داره اونم مین یونگیه

ا.ت: اها من یه مسکن میخوام حالم بده
اجوما: چیزی شده میخوای بریم دکتر؟
ا.ت•: نه چیزی نیست حتما برای اینکه چیزی نخوردم
ا.ت: یه خواهش دارم میشه تا من از حموم میام صبحانه بیاری مرسی
اجوما: باشه عزیزم

ویو کوک
کوک: خب خب داریم نزدیک روزه انتقام میشیم
امم ولک من میرمدوش10 مینی بگیرم
خب یه تیشرت لش مشکی پوشیدم برم پایین
کوک: عهههههه
مین یونگی اینجا چیکار میکنی مگه امریکا نبودی
یونگی: خب اونجا نمردم اومدم
کوک: اهم خب چیزی خوردی
یونگی: امم نه نخوردم
کوک: بیا بخور (امم منظورش صبحونس)
یونگی: باش
بعد صبحانه
یونگی: خبرارو شنیدی
کوک: نه

ها ها کرم ریزی به روش مدرن 😂
به نظرتون خبر چیه؟