my girl
part³⁰
ات:سلام"سر تو گوشی-سرد"
کوک: سلام "سر تو گوشی-سرد"
لارا:اِ اون مرده که برای من اون حلقه رو نخرید سرد شدی نکنه زنت ولت کرده
ته:کوک تو با......
کوک:ته هیچی نگو خب ادامه بده
جیسو:مگه چند بود
کوک:یادم نمیاد ولی فکر کنم ۷۰۰ میلیارد وون بود
جیمین:چی تو برای یه ازدواج ۷۰۰ میلیارد وون پول دادی
لارا:حالا نکنه زنت ولت کرده که سردی گفتم بهت با من ازدواج کن
کوک:ببین دختر کوچ......خانم چوی من یه میلیاردرم و من اخراج کردم چون از نظرم زنم مخالف بود من عاشق زنم هستم"سرد"
ات:و تو نمیتونی الان هیچی بگی اوکی "جدی"
لارا:تو دیگه کیی
ات:منشی میلیاردر کره و زنش
جیسو:کوک ات چرا اینقدر بد رفتار میکنین
ات:جیسو خرگوش من بد رفتار میکنه نچ نچ پسر به این خوبی"خنده"
جیمین:ات لباس چه قیمتی بود
ات:نزدیک به ۵۰ ملیون وون ولز من دقیق یادم نیست
یونا:عروس و دوماد بیاین غذا بخورین بعدم برین خونتون بخوابین
ات:من گشنم نیست میخوام با دوست المانیم حرف بزنم شاید برای عروسی اومد ولی اون تنها کسی بود که هم باهاش جنگ داشتن و به عنوان دوستم میدیدمش هم اگر الان ببینمش میخوام بغلش کنم
یورا:ولی اون المانه
جیسو:لارا تو از المان اومدی
لارا:خب که چی من برای دیدن دوستم اومدم کره اصلانم فکر نمیکردم تو ازدواج کردی الاغم حالا هم که ات نمیاد من حلش میشینم مثل سگ گشنمه
کوک:ات تو که همش داشتی غذا میخوری پس چرا الان هیچی نمیخوری
ات:من رژیم هستم خرگوش حالا برو غذا بخور بیا بعدش بهت شیرموز میدم
کوک:باشه
"پیام ات با دوستش"
ات:سلام هانول نمیخوای واسه عروسی دوستت برگردی کره
هانول!سلام به به از ما هم خبری کردی..... من اومدم کره فقط برای دیدن تو
ات:کجایی
هانول:خونه دختر خالم برات ادرس میفرستم بیا
ات:بفرست
هانول:#@∆§×÷π√•|~
ات:من الان همین جام
هانول:کجایی دستتو بالا بیار
ات:تو هم همینطور
"پایان پیام"
جیسو:راستی یه دختر خالم هم اینجاست
جیمین:ات چرا دستتو بالا گرفتی
هانول:جیسو کسی اینجا به اسم پارک ات هست"هم زمان"
ات:جیسو کسی اینجا به اسم چوی هانول هست"هم زمان"
جیمین:اره شماها دارین اسم همو صدا میزنین
ات:هانی؟
هانول:بانی؟
کوک:ها؟
ات:دلم برات تنگ شده بود پدرصگ چرا اومدی خبر نکردی"میره هانول رو بغل میکنه"
هانول:حالا کی مخ کراش منو زده
کوک:من بودم"سرد"
هانول:ات سلیقه خوب بوده خوشبحالت من هنوز سینگل هستم
ات:ما اول بخاطر سگش باهم خوب بودیم یعنی داداش من یا شوهر دختر خاله تو دوست کوکه
هانول:کوکی؟ میشه با شیرموز خورد
ات:بچه اسمش جئون جونگکوکه نه کوکی
کوک:خب ات اگر بحثت تمام شد بیا بریم خونه من خوابم میاد
هانول:ات جونم وایسا منم الان میام من مشاور عروسم باید همه جا پیش رفیقم باشم
ات:ای لاو یو
هانول:ای لاو یو تو
کوک:
ات:سلام"سر تو گوشی-سرد"
کوک: سلام "سر تو گوشی-سرد"
لارا:اِ اون مرده که برای من اون حلقه رو نخرید سرد شدی نکنه زنت ولت کرده
ته:کوک تو با......
کوک:ته هیچی نگو خب ادامه بده
جیسو:مگه چند بود
کوک:یادم نمیاد ولی فکر کنم ۷۰۰ میلیارد وون بود
جیمین:چی تو برای یه ازدواج ۷۰۰ میلیارد وون پول دادی
لارا:حالا نکنه زنت ولت کرده که سردی گفتم بهت با من ازدواج کن
کوک:ببین دختر کوچ......خانم چوی من یه میلیاردرم و من اخراج کردم چون از نظرم زنم مخالف بود من عاشق زنم هستم"سرد"
ات:و تو نمیتونی الان هیچی بگی اوکی "جدی"
لارا:تو دیگه کیی
ات:منشی میلیاردر کره و زنش
جیسو:کوک ات چرا اینقدر بد رفتار میکنین
ات:جیسو خرگوش من بد رفتار میکنه نچ نچ پسر به این خوبی"خنده"
جیمین:ات لباس چه قیمتی بود
ات:نزدیک به ۵۰ ملیون وون ولز من دقیق یادم نیست
یونا:عروس و دوماد بیاین غذا بخورین بعدم برین خونتون بخوابین
ات:من گشنم نیست میخوام با دوست المانیم حرف بزنم شاید برای عروسی اومد ولی اون تنها کسی بود که هم باهاش جنگ داشتن و به عنوان دوستم میدیدمش هم اگر الان ببینمش میخوام بغلش کنم
یورا:ولی اون المانه
جیسو:لارا تو از المان اومدی
لارا:خب که چی من برای دیدن دوستم اومدم کره اصلانم فکر نمیکردم تو ازدواج کردی الاغم حالا هم که ات نمیاد من حلش میشینم مثل سگ گشنمه
کوک:ات تو که همش داشتی غذا میخوری پس چرا الان هیچی نمیخوری
ات:من رژیم هستم خرگوش حالا برو غذا بخور بیا بعدش بهت شیرموز میدم
کوک:باشه
"پیام ات با دوستش"
ات:سلام هانول نمیخوای واسه عروسی دوستت برگردی کره
هانول!سلام به به از ما هم خبری کردی..... من اومدم کره فقط برای دیدن تو
ات:کجایی
هانول:خونه دختر خالم برات ادرس میفرستم بیا
ات:بفرست
هانول:#@∆§×÷π√•|~
ات:من الان همین جام
هانول:کجایی دستتو بالا بیار
ات:تو هم همینطور
"پایان پیام"
جیسو:راستی یه دختر خالم هم اینجاست
جیمین:ات چرا دستتو بالا گرفتی
هانول:جیسو کسی اینجا به اسم پارک ات هست"هم زمان"
ات:جیسو کسی اینجا به اسم چوی هانول هست"هم زمان"
جیمین:اره شماها دارین اسم همو صدا میزنین
ات:هانی؟
هانول:بانی؟
کوک:ها؟
ات:دلم برات تنگ شده بود پدرصگ چرا اومدی خبر نکردی"میره هانول رو بغل میکنه"
هانول:حالا کی مخ کراش منو زده
کوک:من بودم"سرد"
هانول:ات سلیقه خوب بوده خوشبحالت من هنوز سینگل هستم
ات:ما اول بخاطر سگش باهم خوب بودیم یعنی داداش من یا شوهر دختر خاله تو دوست کوکه
هانول:کوکی؟ میشه با شیرموز خورد
ات:بچه اسمش جئون جونگکوکه نه کوکی
کوک:خب ات اگر بحثت تمام شد بیا بریم خونه من خوابم میاد
هانول:ات جونم وایسا منم الان میام من مشاور عروسم باید همه جا پیش رفیقم باشم
ات:ای لاو یو
هانول:ای لاو یو تو
کوک:
۴.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.