(تنفری که تبدیل به عشق شد)𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۴
(تنفری که تبدیل به عشق شد)𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۴
ا/ت : هه فکر میکردم بشناسیم
هوسوک :....
*میاد جلو و ا/ت محکم هول میده عقب که کمرش به دیوار میخوره
هوسوک : مثلن کی باشین
.......
هوی فامیلیه منو از کجا میدونی لی ا/ت ؟
ا/ت : *بغض
ویو ا/ت : جوری هولم داد که کمرم به دیوار خورد یه لحظه نفسم تو سینم حبس شد
بغض کردم
ا/ت : آییی
....
من کی یم آره
به نظرت من کی یم هوسوک
انقدر عوضی شدی که دست رو من بلند میکنی
الان بهت میگم من کی یم
منم هوسوک
...
پارک ا/ت
همونیم که تو توی ۱۶ سالگی دلمو بردی
منو عاشق خودت کردی هوسوک
اما انقدر عوضی شدی که هر روز با یکی هستی
هوسوک تو همون پسر ۲۰ ساله هستی؟
من ... من احمق ۹ ساله منتظر توام (گریه)
هوسوک : ... ا/ت
*ا/ت میخاد بره که دوباره هوسوک دستشو میکشه
هوسوک : ا/ت ...
ا/ت خودتی اره؟
ا/ت : گمشو عوضی
*یهو ا/ت و بغل میکنه و موهاشو نوازش میکنه
هوسوک : من ... من واقعا متاسفم ا/ت
...
همه چیو .....همه چیو بهت توضیح میدم
لدفن فقط یه ماه بهم وقت بده
ا/ت : ولم کن هوسوک تو دیگه اون آدم نیستی
هوسوک : ا/ت ... لدفن
ارت خاهش میکنم
ا/ت : ..........
...........
فقط یه ماه بهت فرصت میدم همه چیو بهم میگی
چرا ولم کردی
چرا هروز با یکی
چرا شدی این؟
هوسوک : همه چیو بهت میگم
.......
ا/ت : باید برم پیش میونگ ...
بهم احتیاج داره
هوسوک : خودم میبرمت
*کاراشونو میکنن و سوار ماشین میشن
هوسوک کنار یه کافه نگه میداره
ا/ت : قرار بود بریم پیش میونگ
هوسوک : میشه اول بیایم اینجا
*میرن پایین و پشت یکی از میزا میشینن
و قرار میشه هوسوک همه چیو به ا/ت بگه
هنوز تو مهمونیم و باورم نمیشه تو جمع دارم فیک مینویسم 💜😂🤝
حمایت؟
ا/ت : هه فکر میکردم بشناسیم
هوسوک :....
*میاد جلو و ا/ت محکم هول میده عقب که کمرش به دیوار میخوره
هوسوک : مثلن کی باشین
.......
هوی فامیلیه منو از کجا میدونی لی ا/ت ؟
ا/ت : *بغض
ویو ا/ت : جوری هولم داد که کمرم به دیوار خورد یه لحظه نفسم تو سینم حبس شد
بغض کردم
ا/ت : آییی
....
من کی یم آره
به نظرت من کی یم هوسوک
انقدر عوضی شدی که دست رو من بلند میکنی
الان بهت میگم من کی یم
منم هوسوک
...
پارک ا/ت
همونیم که تو توی ۱۶ سالگی دلمو بردی
منو عاشق خودت کردی هوسوک
اما انقدر عوضی شدی که هر روز با یکی هستی
هوسوک تو همون پسر ۲۰ ساله هستی؟
من ... من احمق ۹ ساله منتظر توام (گریه)
هوسوک : ... ا/ت
*ا/ت میخاد بره که دوباره هوسوک دستشو میکشه
هوسوک : ا/ت ...
ا/ت خودتی اره؟
ا/ت : گمشو عوضی
*یهو ا/ت و بغل میکنه و موهاشو نوازش میکنه
هوسوک : من ... من واقعا متاسفم ا/ت
...
همه چیو .....همه چیو بهت توضیح میدم
لدفن فقط یه ماه بهم وقت بده
ا/ت : ولم کن هوسوک تو دیگه اون آدم نیستی
هوسوک : ا/ت ... لدفن
ارت خاهش میکنم
ا/ت : ..........
...........
فقط یه ماه بهت فرصت میدم همه چیو بهم میگی
چرا ولم کردی
چرا هروز با یکی
چرا شدی این؟
هوسوک : همه چیو بهت میگم
.......
ا/ت : باید برم پیش میونگ ...
بهم احتیاج داره
هوسوک : خودم میبرمت
*کاراشونو میکنن و سوار ماشین میشن
هوسوک کنار یه کافه نگه میداره
ا/ت : قرار بود بریم پیش میونگ
هوسوک : میشه اول بیایم اینجا
*میرن پایین و پشت یکی از میزا میشینن
و قرار میشه هوسوک همه چیو به ا/ت بگه
هنوز تو مهمونیم و باورم نمیشه تو جمع دارم فیک مینویسم 💜😂🤝
حمایت؟
۲۴.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.