دنیای خوناشام part ³

ویو ا/ت:
میا گفت ک فردا میاد پیشم
گفتم بیاد تا باهم بریم یکم با جیا صحبت کنیم داشتم برای خودم توی گوشیم میگشتم ک جیا بهم زنگ زد

جیا. سلام کیوتم


ا/ت. سلام نفسم خوبی؟!


جیا. آره طُ خوبی؟!


ا/ت. بد نیستم تو خوبی؟!


جیا. خوبم فردا میخواید با میا بیاین اینجا؟



ا/ت. اره با اکیپ تصمیم گرفتیم اخر هفته بریم اردو :)



جیا. اخ چه خوب پایه ام :)


ا/ت. عالیه جیا شی



جیا. ( خنده )



ا/ت. کاری نداری خوشگلم؟



جیا. نه دورت بگردم بای :)



ا/ت. بای نفسم


( قطع کردن )
.
.
ویو نامی:
همش به این فک میکردم ک کاشکی یکم زندگیم با همه فرق داشت
برای خودم گفتم برم پیش هوپی تا یکم ازش( 🩸 ) بگیرم دلم( 🩸 ) تازه میخواد :)
.
.
ویو ا/ت:
دیگه کارام تموم شده بود اماده شدم حرکت
کردم سمت عمارت
وقتی رسیدم رفتم تو نشستم روی مبل برای خودم یکم به این که به هممون خوش بگذره فک میکردم ک چیکار کنم؟!
تصمیم گرفتم یه چندتا بازی اماده کنم ک با بچه ها انجامشون بدم..
.
.
~ فلش نکست به فردا ~
.
.
ویو ا/ت:
صبح شده بود بیدار شدم
رفتم برای خودم صبحونه اماده کردم و خوردم
اماده شدم تا برم پیش میا
چون بهم زنگ زد گفت نمیتونه بیاد برم دنبالش
رسیدم رفتم بالا پیش میا
بعد 2 ساعت حرکت کردم سمت عمارت جیا
وقتی رسیدیم...
.
.
.
.
.
.
━━━━━━♡🩸♡━━━━━━
خماری🙂
شرط: 1000 تایی شیم:)))