ایستری کیدز
#ایستری کیدز
#فلیکس
از زبان هیون سو:که یهو حس کردم ی چیزی از پشت من رو گرفته
فلیکس بود که از پشت من رو بغل کرده خیلی تعجب کردم
فلیکس:خیلی بوی خوبی میدی
هیون سو:برو کنار
فلیکس: نمیرم
از زبان هیون سو:که یهو من رو بلند کرد و برد توی اتاق
هیون سو:چی...ک..ا...ر...می..کن..ی
فلیکس:ی کار لذت بخش
از زبان هیون سو:من رو روی تخت انداخت و شروع کرد به بوسیدنم من همراهیش نکردم
فلیکس:اگه همراهی نکنی ی بلای بدت تری سرت میارم
هیون سو:ب..ا..ش..ه
از زبان هیون سو:من هم همراهیش کردم و خیلی لذت بخش بود و رسید به گردنم شروع کردم به ناله کردن
فلیکس:یکم صدات رو ببر بالاتر
از زبان هیون سو:لباسم رو کشید و من از خجالت قرمز شدم
فلیکس:خجالت نکش
از زبان هیون سو:من هم دکمه های لباسش رو باز کردم و اون..(ادمین:خجالت میکشم ادامه اش رو بزارم چون شما فکر میکنید با وجود سن کمم نباید همچین چیز هایی رو بنویسم)
این رو هم حتی گزارش کردین؟نمیدونین چقد دارم زحمت میکشم؟
#فلیکس
از زبان هیون سو:که یهو حس کردم ی چیزی از پشت من رو گرفته
فلیکس بود که از پشت من رو بغل کرده خیلی تعجب کردم
فلیکس:خیلی بوی خوبی میدی
هیون سو:برو کنار
فلیکس: نمیرم
از زبان هیون سو:که یهو من رو بلند کرد و برد توی اتاق
هیون سو:چی...ک..ا...ر...می..کن..ی
فلیکس:ی کار لذت بخش
از زبان هیون سو:من رو روی تخت انداخت و شروع کرد به بوسیدنم من همراهیش نکردم
فلیکس:اگه همراهی نکنی ی بلای بدت تری سرت میارم
هیون سو:ب..ا..ش..ه
از زبان هیون سو:من هم همراهیش کردم و خیلی لذت بخش بود و رسید به گردنم شروع کردم به ناله کردن
فلیکس:یکم صدات رو ببر بالاتر
از زبان هیون سو:لباسم رو کشید و من از خجالت قرمز شدم
فلیکس:خجالت نکش
از زبان هیون سو:من هم دکمه های لباسش رو باز کردم و اون..(ادمین:خجالت میکشم ادامه اش رو بزارم چون شما فکر میکنید با وجود سن کمم نباید همچین چیز هایی رو بنویسم)
این رو هم حتی گزارش کردین؟نمیدونین چقد دارم زحمت میکشم؟
۱۳.۳k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.