آیدل جذاب من
پارت 3
یه نفس عمیق کشیدم یه نگا به سرو وضعم انداختم خوبه ، خوشحالم بجای اینکه برم کلی درس مضخرف بخونم تصمیم گرفتم که استالیست بشم هرچند مامان و بابا خیلی مخالف بودن ولی چیزی که من الان براش نگرانم اینه که تصمیم درستی گرفتم یا نه که اومدم این کمپانی
بیخیال این حرفا شدم و رفتم داخل
بعد از کلی حرف زدن و توضیح بلاخره گفتن که فردا بیام بهم میگن استالیست کدوم گروه باشم
رفتم خونه ، کسی خونه نبود مامان بابا و خواهرم رفتن خونه مامانبزرگ و چون من از جاهای شلوغ متنفرم نرفتم سریع یه نودل درست کردم و خوردم ، هرچند دیروقت بود ولی رفتم و یه فیلم گزاشتم و نگا کردم
ساعت ۳ و نیم شب بود ولی من هنوز بیدار بودم و داشتم فیلم میدیدم به کل یادم رفته بود که صبح زود باید برم کمپانی
وقتی تموم شد خواستم دوباره یه قسمت دیگه نگاه کنم که دیدم ساعت چنده و رفتم خوابیدم
صبح با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم دست و صورتم و شستم ، یه لباس سیاه رنگ پوشیدم یهذره میکاپ کردم که صورت خستم زیاد دیده نشه رفتم سر سفره نسشتم
- مامان شما کی برگشتید ؟
& ما شب برگشتیم ولی تو انقدر غرق فیلم دیدیدن بودی که متوجه ما نشدی
- آها باشه
€ مامانت گفت توی یه کمپانی کار پیدا کردی ؟
- آره میخوام رو پای خودم وایستم
€ خیل خوب موفق باشی
- ممنون
وارد کمپانی شدم و اونا منو به یکی از اتاقا بردن تا اونجا منتظر بمونم که یکی از گروه ها بیان امیدوار بودم که گروه بیتیاس باشه
تو همین فکرا بودم که در باز شد و اومدن داخل ...
قرار بود این پارت رو دیروز بزارم ولی نتوستم آپ کنم و الان گذاشتم اگه شرایط کامل شه امروز بقیه رو میزارم
شرایط پارت بعد
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
#بی_تی_اس #فیک #جونگ_کوک #رمان
#BTS #Jung_kook
یه نفس عمیق کشیدم یه نگا به سرو وضعم انداختم خوبه ، خوشحالم بجای اینکه برم کلی درس مضخرف بخونم تصمیم گرفتم که استالیست بشم هرچند مامان و بابا خیلی مخالف بودن ولی چیزی که من الان براش نگرانم اینه که تصمیم درستی گرفتم یا نه که اومدم این کمپانی
بیخیال این حرفا شدم و رفتم داخل
بعد از کلی حرف زدن و توضیح بلاخره گفتن که فردا بیام بهم میگن استالیست کدوم گروه باشم
رفتم خونه ، کسی خونه نبود مامان بابا و خواهرم رفتن خونه مامانبزرگ و چون من از جاهای شلوغ متنفرم نرفتم سریع یه نودل درست کردم و خوردم ، هرچند دیروقت بود ولی رفتم و یه فیلم گزاشتم و نگا کردم
ساعت ۳ و نیم شب بود ولی من هنوز بیدار بودم و داشتم فیلم میدیدم به کل یادم رفته بود که صبح زود باید برم کمپانی
وقتی تموم شد خواستم دوباره یه قسمت دیگه نگاه کنم که دیدم ساعت چنده و رفتم خوابیدم
صبح با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم دست و صورتم و شستم ، یه لباس سیاه رنگ پوشیدم یهذره میکاپ کردم که صورت خستم زیاد دیده نشه رفتم سر سفره نسشتم
- مامان شما کی برگشتید ؟
& ما شب برگشتیم ولی تو انقدر غرق فیلم دیدیدن بودی که متوجه ما نشدی
- آها باشه
€ مامانت گفت توی یه کمپانی کار پیدا کردی ؟
- آره میخوام رو پای خودم وایستم
€ خیل خوب موفق باشی
- ممنون
وارد کمپانی شدم و اونا منو به یکی از اتاقا بردن تا اونجا منتظر بمونم که یکی از گروه ها بیان امیدوار بودم که گروه بیتیاس باشه
تو همین فکرا بودم که در باز شد و اومدن داخل ...
قرار بود این پارت رو دیروز بزارم ولی نتوستم آپ کنم و الان گذاشتم اگه شرایط کامل شه امروز بقیه رو میزارم
شرایط پارت بعد
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
#بی_تی_اس #فیک #جونگ_کوک #رمان
#BTS #Jung_kook
۸.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.