P31
تھیونگ/
خواستم در بزنم کھ در باز شد و ھکتور گفت
+بیاید تو داره نزدیک میشھ و بدون نگاه بھ ما وارد کلبھ شد منو جونگکوک بھم نگاه کردیم و اول من وارد شدم و بعد جونگکوک کلبھ پر شده بود از بوی عود و گیاھای مختلف. با یھ دیگ بزرگ وسط سالن جونگکوک دستشو بھ دیوار گرفت و عوق زد +خوبییی؟؟؟ ھکتور درحالی کھ یھ یھ شیشھ برمیداشت گفت +زیادی سوسولھ تھیونگ....نمیتونھ دردشو تحمل کنھ جونگکوک جوری کھ بھش برخورده بود اخم کرد و صاف وایساد +نخیر!!اصلا ھم سوسول نیستم
ھکتور مواد توی دیگ رو ھم میزد +ھکتور از کجا فھمیدی داریم میایم یا مشکلمون چیھ؟ +تو معمولا بخاطر چی میای بھم سربزنی؟ تقریبا از حرفش خجالت کشیدم. بھ جونگکوک اشاره کرد +بیا جلو جونگکوک با احتیاط جلو رفت. ھکتور شیشھ ای رو جلوی بینی جونگکوک گرفت و جونگکوک چشماش قرمز شد و دندون نیشش دراومد +داری چیکار میکنی ھکتور؟ در شیشھ رو بست و بھ من نگاه کرد +ھمون کاری کھ با مامان بابات کردم جونگکوک با اون قیافھ اش خیلی بامزه شده بود. ھکتور داد زد +بیا جلو سریع داره میرسھ با احتیاط عقب رفتم +اگھ جون یکیمون تو خطر باشھ چی؟؟؟ +ببند دھنتو کیم بیا جلو!!!! سریع جلو رفتم و ھمون شیشھ رو جلوی بینی منم گرفت وردی رو زیر زبونش زمزمھ کرد و بدو رفت و در و باز کرد و لیسا داخل پرید ھکتور از پشت شیشھ ای رو سر لیسا خالی کرد و لیسا جیغ وحشتناکی کشید ھکتور فریاد زد +مارک کنید ھمو!!!حالاااا دندونامو تو گردن جونگکوک فرو کردم خونش رو مکیدم. عقب کشیدم و جونگکوک ھم سریع دندوناشو تو گردنم فرو کرد و خون مکید
جفتمون کنار ھم وایساده بودیم و نفس نفس میزدیم لیسا گردنشو گرفتھ بود ترسیده بودم ھکتور پشت سرمون اومد و وایساد +خوبین؟؟؟؟ لیسا از کلبھ بیرون دوید
جونگکوک ھم تو بغلم افتاد بیھوش شد
با ترس بھ تن بیحال جونگکوک نگاه کردم و فریادی سر ھکتور زدم
+عوضی چیکار کردی!!!!
رو زمین زانو زدم و بدنشو بغل کردم
+چیکارش کردی ھکتوررر با توعممم!!!!
تقریبا داشتم ھق ھق میکردم
صورت جونگکوک و قاب گرفتم
+بیدار شو کوک.....بیدار شو ببین ھمو مارک کردیم ماه من
اشک میریختم صورتشو نوازش میکردم و ھکتور و التماس میکردم
+ھکتور...ھکتور یھ کاری کن ھکتور.... ھکتور گفت +کاری از دستمون برنمیاد...بستگی بھ خودش داره بیدار شھ یا نھ +چی میگی!!!تو میدونستی جونش تو خطره چرا اینکارو کردی
ھکتور شیشھ ای رو برداشت +در ھر صورت جونش تو خطر بود دوباره بھ صورتش خیره شدم +چقدر ممکنھ بیدار نشھ +خیلی زیاد و دوباره ھق بلندی زدم و بدن سردشو بھ خودم فشردم +کوک تو بھم قول دادی بیدار شوو
خواستم در بزنم کھ در باز شد و ھکتور گفت
+بیاید تو داره نزدیک میشھ و بدون نگاه بھ ما وارد کلبھ شد منو جونگکوک بھم نگاه کردیم و اول من وارد شدم و بعد جونگکوک کلبھ پر شده بود از بوی عود و گیاھای مختلف. با یھ دیگ بزرگ وسط سالن جونگکوک دستشو بھ دیوار گرفت و عوق زد +خوبییی؟؟؟ ھکتور درحالی کھ یھ یھ شیشھ برمیداشت گفت +زیادی سوسولھ تھیونگ....نمیتونھ دردشو تحمل کنھ جونگکوک جوری کھ بھش برخورده بود اخم کرد و صاف وایساد +نخیر!!اصلا ھم سوسول نیستم
ھکتور مواد توی دیگ رو ھم میزد +ھکتور از کجا فھمیدی داریم میایم یا مشکلمون چیھ؟ +تو معمولا بخاطر چی میای بھم سربزنی؟ تقریبا از حرفش خجالت کشیدم. بھ جونگکوک اشاره کرد +بیا جلو جونگکوک با احتیاط جلو رفت. ھکتور شیشھ ای رو جلوی بینی جونگکوک گرفت و جونگکوک چشماش قرمز شد و دندون نیشش دراومد +داری چیکار میکنی ھکتور؟ در شیشھ رو بست و بھ من نگاه کرد +ھمون کاری کھ با مامان بابات کردم جونگکوک با اون قیافھ اش خیلی بامزه شده بود. ھکتور داد زد +بیا جلو سریع داره میرسھ با احتیاط عقب رفتم +اگھ جون یکیمون تو خطر باشھ چی؟؟؟ +ببند دھنتو کیم بیا جلو!!!! سریع جلو رفتم و ھمون شیشھ رو جلوی بینی منم گرفت وردی رو زیر زبونش زمزمھ کرد و بدو رفت و در و باز کرد و لیسا داخل پرید ھکتور از پشت شیشھ ای رو سر لیسا خالی کرد و لیسا جیغ وحشتناکی کشید ھکتور فریاد زد +مارک کنید ھمو!!!حالاااا دندونامو تو گردن جونگکوک فرو کردم خونش رو مکیدم. عقب کشیدم و جونگکوک ھم سریع دندوناشو تو گردنم فرو کرد و خون مکید
جفتمون کنار ھم وایساده بودیم و نفس نفس میزدیم لیسا گردنشو گرفتھ بود ترسیده بودم ھکتور پشت سرمون اومد و وایساد +خوبین؟؟؟؟ لیسا از کلبھ بیرون دوید
جونگکوک ھم تو بغلم افتاد بیھوش شد
با ترس بھ تن بیحال جونگکوک نگاه کردم و فریادی سر ھکتور زدم
+عوضی چیکار کردی!!!!
رو زمین زانو زدم و بدنشو بغل کردم
+چیکارش کردی ھکتوررر با توعممم!!!!
تقریبا داشتم ھق ھق میکردم
صورت جونگکوک و قاب گرفتم
+بیدار شو کوک.....بیدار شو ببین ھمو مارک کردیم ماه من
اشک میریختم صورتشو نوازش میکردم و ھکتور و التماس میکردم
+ھکتور...ھکتور یھ کاری کن ھکتور.... ھکتور گفت +کاری از دستمون برنمیاد...بستگی بھ خودش داره بیدار شھ یا نھ +چی میگی!!!تو میدونستی جونش تو خطره چرا اینکارو کردی
ھکتور شیشھ ای رو برداشت +در ھر صورت جونش تو خطر بود دوباره بھ صورتش خیره شدم +چقدر ممکنھ بیدار نشھ +خیلی زیاد و دوباره ھق بلندی زدم و بدن سردشو بھ خودم فشردم +کوک تو بھم قول دادی بیدار شوو
۱.۲k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.