[ازدواج اجباری] پارت 11
[ازدواج اجباری] پارت 11
یک هفته که گذشت
من از پریودی تموم شدم جونگ کوک هم مثل همیشه بهم میگفت دوست دارم ولی من جدی نمیگرفتم و رد میشدم که اومد یه باکس گل همراهش بود دادش به من ولی من هم بهش میگفتم نمیتونیم باهم خووب باشیم اون هم حرفام رو نادیده میگرفت و میومد از پشت بغلم میکرد و اومد و منو گذاشت رو پاش که باهم فیلم ببینیم ولی کم کم داشتم بهش علاقمند میشدم رفتم و همه ی اینهارو به یه مشاور گفتم مشاور به من گفت اگه دوسش داری باهاش ادامه بده من هم قبول کردم رفتم پیش جونگ کوک دیدم تا داره گریه میکنه رفتم پیشش نشستم و بهش گفتم چرا گریه میکنی گفت کسی که دوسش دارم دوسم نداره
سه لایک
یک کامنت
۱۷دنبال کننده پارت بعدی رو میزارم
چیز زیادی نخواستم اخه خسته شدم اینقدر نوشتم ولی شما حمایت نکردین
یک هفته که گذشت
من از پریودی تموم شدم جونگ کوک هم مثل همیشه بهم میگفت دوست دارم ولی من جدی نمیگرفتم و رد میشدم که اومد یه باکس گل همراهش بود دادش به من ولی من هم بهش میگفتم نمیتونیم باهم خووب باشیم اون هم حرفام رو نادیده میگرفت و میومد از پشت بغلم میکرد و اومد و منو گذاشت رو پاش که باهم فیلم ببینیم ولی کم کم داشتم بهش علاقمند میشدم رفتم و همه ی اینهارو به یه مشاور گفتم مشاور به من گفت اگه دوسش داری باهاش ادامه بده من هم قبول کردم رفتم پیش جونگ کوک دیدم تا داره گریه میکنه رفتم پیشش نشستم و بهش گفتم چرا گریه میکنی گفت کسی که دوسش دارم دوسم نداره
سه لایک
یک کامنت
۱۷دنبال کننده پارت بعدی رو میزارم
چیز زیادی نخواستم اخه خسته شدم اینقدر نوشتم ولی شما حمایت نکردین
۱۳.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.