پارت ۴ فن فیک مایکی:)
خب اینم از پارت ۴ دارم تلافی چند وقت پارت ندادم رو جبران میکنم:)
امید وارم ک خوشتون بیاد:)
که همون دقیقه همه کرکسا و اما برگشتن طرف من که دختر عمو بزرگم وایولت گفت:
وایولت: به ت مربوطه هیچ کس نباید به اندازه من زیبا باشه هر کی به اندازه من زیبا باشه از این دنیا حذفش میکنم
که منم ی تک خندهای کردم و گفتم:
من:پس به زیبایی اما حسودیت میشه که می خوای اذیتش کنی درسته؟
که ی خنده حرصی زد و گفت:
وایولت: اصلأ به ت مربوطه که من دوست دارم کیو اذیت کنم و کیو اذیت نکنم؟
منم بهش اهمیت ندادم به طرف اما رفتم که باعث شد بیشتر حرص بخوره
و اما گفتم:
من:آمم تو امایی درسته؟ مایکی اینو داد تا بهت بدمش
و خوراکی ها رو دادم بهش و در گوشش آروم گفتم:
من: نیاز نیست سکوت کنی جوابشونو بده وگرنه دوباره اذیتت میکنن و اگرم باهاش مشکل داشتی بزن ت صورت حال بهم زدنش اگر دعوا شد خبرم کن دوتایی بزنیمش
وقتی جمله «اگر دعوا شد خبرم کن تا دوتایی بزنیمش» رو شنید خندید و گفت:
اما:تو هم مثل مایکی میمونی
و بعد زد زیر خنده و گفت:
اما:حرفهای اینا اصلاً برام اهمیت چندانی نداره و دوست ندارم انرژیم رو برای کلکل کردن با اینا بزارم
و بعد ی لبخند خوشگل زد که منم متقابلش ی لبخند زدم و گفتم باشه اما اگر کمک خواستی بهم بگو و اونم گفت باشه بعد از صحبت کردن با اما رو به وایولت کردم و گفتم:
من:دار و دستت رو جمع کن و برو کلاس خودت وایولت
وایولتم اون لبخند چندش خودش رو زد و به بقیه دخترا سر تکون داد که به نشونه بریم هست
از کلاس رفتن بیرون وقتی از کلاس رفتن بیرون سنسه اومد سر کلاس و خودشو معرفی کرد
بعد از کلاس:
بعد از کلاس زنگ تفریح من و گون روی ی نیمکت داخل حیاط نشسته بودیم و من داشتم سومین دورایاکی رو به زور ت دهنم جا میدادم و رکورد میزدم که اما اومد سمتمون از هولم همشو قورت دادم و شروع به سرفه کردن کردم
که اما نزدیکمون شد خندید و گفت:
اما:داری مسابقه چقدر دورایاکی میتونی بزار داخل دهنت رو میدی؟
که سرفم قعط شد و گفتم:
من:چهه؟
اما:مایکی هم همین بازی رو انجام میده رکوردش ۵ تا دورایاکی هست
منم خندیدم و گفت:
من: واقعاً چقدر باحال ( ╹▽╹ )
که اما دوباره خندید و بعد از خنده با ی چهره مهربون گفت:
اما:........
خب خب اینم از این پارت تموم شد منتظر سریع برید پارت بعد هم بخونید زود برید:)
امید وارم ک خوشتون بیاد:)
که همون دقیقه همه کرکسا و اما برگشتن طرف من که دختر عمو بزرگم وایولت گفت:
وایولت: به ت مربوطه هیچ کس نباید به اندازه من زیبا باشه هر کی به اندازه من زیبا باشه از این دنیا حذفش میکنم
که منم ی تک خندهای کردم و گفتم:
من:پس به زیبایی اما حسودیت میشه که می خوای اذیتش کنی درسته؟
که ی خنده حرصی زد و گفت:
وایولت: اصلأ به ت مربوطه که من دوست دارم کیو اذیت کنم و کیو اذیت نکنم؟
منم بهش اهمیت ندادم به طرف اما رفتم که باعث شد بیشتر حرص بخوره
و اما گفتم:
من:آمم تو امایی درسته؟ مایکی اینو داد تا بهت بدمش
و خوراکی ها رو دادم بهش و در گوشش آروم گفتم:
من: نیاز نیست سکوت کنی جوابشونو بده وگرنه دوباره اذیتت میکنن و اگرم باهاش مشکل داشتی بزن ت صورت حال بهم زدنش اگر دعوا شد خبرم کن دوتایی بزنیمش
وقتی جمله «اگر دعوا شد خبرم کن تا دوتایی بزنیمش» رو شنید خندید و گفت:
اما:تو هم مثل مایکی میمونی
و بعد زد زیر خنده و گفت:
اما:حرفهای اینا اصلاً برام اهمیت چندانی نداره و دوست ندارم انرژیم رو برای کلکل کردن با اینا بزارم
و بعد ی لبخند خوشگل زد که منم متقابلش ی لبخند زدم و گفتم باشه اما اگر کمک خواستی بهم بگو و اونم گفت باشه بعد از صحبت کردن با اما رو به وایولت کردم و گفتم:
من:دار و دستت رو جمع کن و برو کلاس خودت وایولت
وایولتم اون لبخند چندش خودش رو زد و به بقیه دخترا سر تکون داد که به نشونه بریم هست
از کلاس رفتن بیرون وقتی از کلاس رفتن بیرون سنسه اومد سر کلاس و خودشو معرفی کرد
بعد از کلاس:
بعد از کلاس زنگ تفریح من و گون روی ی نیمکت داخل حیاط نشسته بودیم و من داشتم سومین دورایاکی رو به زور ت دهنم جا میدادم و رکورد میزدم که اما اومد سمتمون از هولم همشو قورت دادم و شروع به سرفه کردن کردم
که اما نزدیکمون شد خندید و گفت:
اما:داری مسابقه چقدر دورایاکی میتونی بزار داخل دهنت رو میدی؟
که سرفم قعط شد و گفتم:
من:چهه؟
اما:مایکی هم همین بازی رو انجام میده رکوردش ۵ تا دورایاکی هست
منم خندیدم و گفت:
من: واقعاً چقدر باحال ( ╹▽╹ )
که اما دوباره خندید و بعد از خنده با ی چهره مهربون گفت:
اما:........
خب خب اینم از این پارت تموم شد منتظر سریع برید پارت بعد هم بخونید زود برید:)
۳.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.