p26
رفتم رو کاناپه و چشمامو بستم....
(صبح ویو تهیونگ)
کل شب نگران ات بودم....میدونستم حالش بد میشه...
من با میسو از بچگی هم بازی بودم که وقتی ۱۰ سالش بود رفتن ژاپن...
تازه پیداش کردم......
اون قلبه اصا جریانی نداشت..
فقط اون مارو به یه مهمونی دعوتمون کرد...
همین....
رفتم پایین.....با دیدن چهره ات رو پله دوم خشکم زد....
رنگش مثل گچ دیوار سفید....
دستاشم یخ یخ....
_ات ات؟
عزیزم؟
پاشو....ات چی شده؟
ات جوابمو بده....
دستمو گذاشتم رو رگش که دیدم نبضش داره میزنه...
بلندش کردمو گذاشتمش تو ماشین که ببرمش بیمارستان...
خیلی با عجله به سمت بیمارستان حرکت کردم و جلوی درش ماشینو پارک کردم....
........
*لطفا خانمتونو بزارید رو تخت....
_ببله
بردنش ......
یعنی چیشده.....
تو دلم... فکرم ...ذهنم... همه اینا آشوب بدی بود.....
ای خدای من...
یعنی چه اتفاقی افتاده.....
۱ساعت بعد...
_اوه دکتر....
=سلام....خب آقای کیم...خانمتون بخاطر کم خونی شدید و دوره پریودیشون دچار افتادگی قند خون شده....ما بهشون چند تا سرم وصل کردیم....به زودی بهوش میان...
میتونید برید پیششون...
_م..ممنون
تهیونگ رفت سمت در و در و باز کرد....
_عزیزم....
خدا لعنتم کنه که گذاشتم اونجا بخوابی....
نشست کنار تخت و دستشو گرفت و نوازشش میکرد......
_بیدار شو عزیزم....همه چی تقصیر منه....
با تکون خورون دستش فهمیدم که داره بهوش میاد....
چشماشو باز کرد....
سمت منو نگاه کرد...ولی...روشو برگردوند....
_ات.... حالت بد شده بود میفهمی؟
دکتر گفت کم خونی شدید داری....باید قرص بخوری باشه؟
+.......
_ات...قضیه دیشب و فراموش کن...
بخدا چیز خاصی نبوده...من که برات توضیح دادم...
بلند شدم و رفتم سمتش....
_پاشو بشین....
آروم دستشو گرفتم و کمکش کردم بشینه....
+.....
یه کم آبمیوه ریختم تو لیوان و بردم سمت لباش....ولی صورتشو برد اونور...
_ات...بخور دیگه....این بازیا چیه در میاری....
هیچی نمیخوری!
معلوم هست چتهه ها؟
+(اشکاش داره میریزه)
_چرا داری گریه میکنی عزیزم؟
تقصیر منه؟
+حالم اصلا خوب نیست...(گریه)
_میتونم دلیلشو بدونم...بهم بگو چی اذیتت میکنه.....
+ن..نمیخوام هیچ زنی بهت نزدیک شه ته!(گریه)
ویو ات
آروم بغلمکرد و گفت....
_کسی بهم نزدیک نشده....
قضیه دیشب....یه چت ساده بود....بدم ببینی؟
+لازم نیست....فقط حالم خیلی بده....
_خوب میشی..بخاطر اینه که هیچی نمیخوری!فقط همینه....
I #وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
(صبح ویو تهیونگ)
کل شب نگران ات بودم....میدونستم حالش بد میشه...
من با میسو از بچگی هم بازی بودم که وقتی ۱۰ سالش بود رفتن ژاپن...
تازه پیداش کردم......
اون قلبه اصا جریانی نداشت..
فقط اون مارو به یه مهمونی دعوتمون کرد...
همین....
رفتم پایین.....با دیدن چهره ات رو پله دوم خشکم زد....
رنگش مثل گچ دیوار سفید....
دستاشم یخ یخ....
_ات ات؟
عزیزم؟
پاشو....ات چی شده؟
ات جوابمو بده....
دستمو گذاشتم رو رگش که دیدم نبضش داره میزنه...
بلندش کردمو گذاشتمش تو ماشین که ببرمش بیمارستان...
خیلی با عجله به سمت بیمارستان حرکت کردم و جلوی درش ماشینو پارک کردم....
........
*لطفا خانمتونو بزارید رو تخت....
_ببله
بردنش ......
یعنی چیشده.....
تو دلم... فکرم ...ذهنم... همه اینا آشوب بدی بود.....
ای خدای من...
یعنی چه اتفاقی افتاده.....
۱ساعت بعد...
_اوه دکتر....
=سلام....خب آقای کیم...خانمتون بخاطر کم خونی شدید و دوره پریودیشون دچار افتادگی قند خون شده....ما بهشون چند تا سرم وصل کردیم....به زودی بهوش میان...
میتونید برید پیششون...
_م..ممنون
تهیونگ رفت سمت در و در و باز کرد....
_عزیزم....
خدا لعنتم کنه که گذاشتم اونجا بخوابی....
نشست کنار تخت و دستشو گرفت و نوازشش میکرد......
_بیدار شو عزیزم....همه چی تقصیر منه....
با تکون خورون دستش فهمیدم که داره بهوش میاد....
چشماشو باز کرد....
سمت منو نگاه کرد...ولی...روشو برگردوند....
_ات.... حالت بد شده بود میفهمی؟
دکتر گفت کم خونی شدید داری....باید قرص بخوری باشه؟
+.......
_ات...قضیه دیشب و فراموش کن...
بخدا چیز خاصی نبوده...من که برات توضیح دادم...
بلند شدم و رفتم سمتش....
_پاشو بشین....
آروم دستشو گرفتم و کمکش کردم بشینه....
+.....
یه کم آبمیوه ریختم تو لیوان و بردم سمت لباش....ولی صورتشو برد اونور...
_ات...بخور دیگه....این بازیا چیه در میاری....
هیچی نمیخوری!
معلوم هست چتهه ها؟
+(اشکاش داره میریزه)
_چرا داری گریه میکنی عزیزم؟
تقصیر منه؟
+حالم اصلا خوب نیست...(گریه)
_میتونم دلیلشو بدونم...بهم بگو چی اذیتت میکنه.....
+ن..نمیخوام هیچ زنی بهت نزدیک شه ته!(گریه)
ویو ات
آروم بغلمکرد و گفت....
_کسی بهم نزدیک نشده....
قضیه دیشب....یه چت ساده بود....بدم ببینی؟
+لازم نیست....فقط حالم خیلی بده....
_خوب میشی..بخاطر اینه که هیچی نمیخوری!فقط همینه....
I #وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۳۵.۹k
۱۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.