دوست رویایی p6
ا/ت : ولی جیمن هر چیزی رو بخواد بدست میاره پس حتما میتونه من رو هم ببره پیش خودش هق هق
کوک : ا/ت بهت قول میدم همه چی درست میشه
تا وقتی که اینجایی من مثل بچم ازت مراقبت میکنم
ا/ت: باشه مرسی ……وایسا ببینم ، مگه تو بچه داری ؟
کوک: نه ولی دوست دارم در اینده یه دختر داشته باشم باشم اسمش هم بزارم دنلا
ا/ت: واییی چقدر اسمشش رو دوست دارممم🥹
اصلا من هم اسم بچم رو دنلا میزارم 😎
کوک : اوووو که اینطور پس از سلیقه ی من خوشت اومده
ا/ت : نه برا چی
کوک: خوشتتت اااوومدهههه
ا/ت: اههه بسه دیگه …نظرت چیه بریم بیرون
کوک : کجا
ا/ت: امممم مثلا شهر بازی
کوک : اره ایده ی خیلی خوبیه
چون اخرین بار باهم دوسال پیش رفتیم
ا/ت:اره ……خب حالا برو اماده شو
کوک : رفتم توی اتاقم و یه دوش ۱۰مین گرفتم
شلوار بگ طوسی برداشتم پوشیدم ….تیشرتم رو در اوردم که یهو در اتاق باز شد
ا/ت ویو : خب من که اماده شدم ولی الان ۱۵دقیقه س که گذشته. کوکی چرا نیومد
رفتم و در اتاقش رو باز کردم که دیدم کوکی هنوز تیشرتش رو نپوشیده
کوک : ععععع ا/ت چیکار میکنی برو بیرون دختر
ا/ت : زبونم بند اومده ….بندش خیلی رو فرم بود
رفتم بیرون و روی مبل منتظر کوک نشستم و همینطور که داشتم به بدنش فکر میکردم کوک
کوک : خب اماده شدم پاشو بریم
ا/ت :باشه بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
توی ماشین سکوت مطلق بود که با خودم گفتم این بهترین موقعست
ا/ت: ……
خب اینم از پارت 6🐰🧃
کوک : ا/ت بهت قول میدم همه چی درست میشه
تا وقتی که اینجایی من مثل بچم ازت مراقبت میکنم
ا/ت: باشه مرسی ……وایسا ببینم ، مگه تو بچه داری ؟
کوک: نه ولی دوست دارم در اینده یه دختر داشته باشم باشم اسمش هم بزارم دنلا
ا/ت: واییی چقدر اسمشش رو دوست دارممم🥹
اصلا من هم اسم بچم رو دنلا میزارم 😎
کوک : اوووو که اینطور پس از سلیقه ی من خوشت اومده
ا/ت : نه برا چی
کوک: خوشتتت اااوومدهههه
ا/ت: اههه بسه دیگه …نظرت چیه بریم بیرون
کوک : کجا
ا/ت: امممم مثلا شهر بازی
کوک : اره ایده ی خیلی خوبیه
چون اخرین بار باهم دوسال پیش رفتیم
ا/ت:اره ……خب حالا برو اماده شو
کوک : رفتم توی اتاقم و یه دوش ۱۰مین گرفتم
شلوار بگ طوسی برداشتم پوشیدم ….تیشرتم رو در اوردم که یهو در اتاق باز شد
ا/ت ویو : خب من که اماده شدم ولی الان ۱۵دقیقه س که گذشته. کوکی چرا نیومد
رفتم و در اتاقش رو باز کردم که دیدم کوکی هنوز تیشرتش رو نپوشیده
کوک : ععععع ا/ت چیکار میکنی برو بیرون دختر
ا/ت : زبونم بند اومده ….بندش خیلی رو فرم بود
رفتم بیرون و روی مبل منتظر کوک نشستم و همینطور که داشتم به بدنش فکر میکردم کوک
کوک : خب اماده شدم پاشو بریم
ا/ت :باشه بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
توی ماشین سکوت مطلق بود که با خودم گفتم این بهترین موقعست
ا/ت: ……
خب اینم از پارت 6🐰🧃
۳۴.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.