من یه زندگی عالی دارم پارت۹
روبی:خوابم میااااااااااااااااااااد
تسوکی:خب برو بخواب
روبی:نوموخوام
تسوکی:خب میخوای چیکار کنی؟؟؟
روبی:نمیدونم تو میدونی؟؟؟
تسوکی:من از کجا بدونم تو الان میخوای چیکار کنی؟؟؟
روبی:خب،گشنمه
تسوکی:خب برو غذا بخور
روبی:اینجا غذا نداره پس میرم بیرون غذا بخورم
تسوکی:تنها نمیری
روبی:خب توعم اگه گشنته بیا
تسوکی:گشنم نیست ولی باهات میام دوباره یکی مثل اون مرده نزدیکت میاد
روبی:ای خدا،بیا بریم،،،،یه دیقه وایسا چرا برات مهمه که کی نزدیک من میاد؟؟؟
تسوکی:خب چون دوست دارم
روبی:اعع واقعا خب منم دوست دارم......(سرخ شد)ا...الان بهم....ا...اعتراف...ک.ک.کردی؟؟؟
تسوکی:آره خودتم بهم اعتراف کردی
روبی(لبو):جدی؟؟؟
تسوکی:آره جدی اصلا تو باغ نیستی ها
روبی:من نه تو باغ نیستم تو خونم
تسوکی:هعی روبیه دیگه چه میشه کرد
روبی:حالا بیا بریم مردم از گشنگی
تسوکی:باش
(در خیابان)
تسوکی و روبی رفتن غذا خوردن و تو راه برگشت به ویلا بودن که روبی رفت سر چهار راه و بلند داد زد
روبی:ویلا،ویلا،ویلا،ویلا با امکانات
تسوکی:درد بیا آبرومون رو بردی
روبی:ویلاااااااعع ویلااااااااا
تسوکی:ای زهرمار
بعد دست روبی رو گرفت و کشون کشون بردش سمت ویلا
روبی:آی دستتتتتتتتتم(خمیازه)
تسوکی:تا ویلا خیلی مونده میخوای کولت کنم بخوابی؟؟؟
روبی:واقعا؟؟؟
تسوکی:آره
روبی:آخجوووووووون
تسوکی خم شد
تسوکی:بیا رو کولم
روبی:باش
بعد اومد رو کول تسوکی و بلا فاصله خوابش برو
تسوکی:خب برو بخواب
روبی:نوموخوام
تسوکی:خب میخوای چیکار کنی؟؟؟
روبی:نمیدونم تو میدونی؟؟؟
تسوکی:من از کجا بدونم تو الان میخوای چیکار کنی؟؟؟
روبی:خب،گشنمه
تسوکی:خب برو غذا بخور
روبی:اینجا غذا نداره پس میرم بیرون غذا بخورم
تسوکی:تنها نمیری
روبی:خب توعم اگه گشنته بیا
تسوکی:گشنم نیست ولی باهات میام دوباره یکی مثل اون مرده نزدیکت میاد
روبی:ای خدا،بیا بریم،،،،یه دیقه وایسا چرا برات مهمه که کی نزدیک من میاد؟؟؟
تسوکی:خب چون دوست دارم
روبی:اعع واقعا خب منم دوست دارم......(سرخ شد)ا...الان بهم....ا...اعتراف...ک.ک.کردی؟؟؟
تسوکی:آره خودتم بهم اعتراف کردی
روبی(لبو):جدی؟؟؟
تسوکی:آره جدی اصلا تو باغ نیستی ها
روبی:من نه تو باغ نیستم تو خونم
تسوکی:هعی روبیه دیگه چه میشه کرد
روبی:حالا بیا بریم مردم از گشنگی
تسوکی:باش
(در خیابان)
تسوکی و روبی رفتن غذا خوردن و تو راه برگشت به ویلا بودن که روبی رفت سر چهار راه و بلند داد زد
روبی:ویلا،ویلا،ویلا،ویلا با امکانات
تسوکی:درد بیا آبرومون رو بردی
روبی:ویلاااااااعع ویلااااااااا
تسوکی:ای زهرمار
بعد دست روبی رو گرفت و کشون کشون بردش سمت ویلا
روبی:آی دستتتتتتتتتم(خمیازه)
تسوکی:تا ویلا خیلی مونده میخوای کولت کنم بخوابی؟؟؟
روبی:واقعا؟؟؟
تسوکی:آره
روبی:آخجوووووووون
تسوکی خم شد
تسوکی:بیا رو کولم
روبی:باش
بعد اومد رو کول تسوکی و بلا فاصله خوابش برو
۲۷۰
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.