شیطان یا فرشته پارت ۹
____________
در رو باز کرد ولی اون ها رو نمیشناخت به جز یه نفر کسی که چند روز پیش اومد و میخواست با خودش ببره
ا/ت: س.. سلام ببخشید با کی کار دارید؟
تهیونگ: برای دیدن داداشمون باید توضیح بدیم؟
کوک: بعد مگه بجز جیمین کسی دیگه اینجا هست؟
ا/ت: عا بله خوش آمدید *میره کنار و اون ها میشینن*
ا/ت : با اجازه ارباب رو صدا میکنم*رفت بالا*
تهیونگ: مطمعنی اونه؟
کوک: آره اونجوری که داشت منو سرش پاره میکرد قطعا اینطوریه
جین: خوب جیمینم قاطیه مرغا شد🤣(شیشه پاکنی)
جیمین: اونوقت چرا؟
تهیونگ:جیمینییی*بغلش میکنه *
کوک: اهممم
تهیونگ: *اصلا توجه نکرد ولی از بغلش اومد بیرون* بی معرفت تا ما نیایم شما هم نمیاید مگه نه؟
جیمین: نه بابا جدیدا کلی محصول پیدا کردم برای فروشش سرم گرمه
که یدفعه ا/ت گفت: امم ببخشید چیزی نمیخورید؟
جیمین:_به ا/ت نگاه کردم بغض کرده بود وایی الان فهمیدم چی گفتم خاک تو سرم*
کوک: من یه قهوه میخوام
بقیه به جز جیهوپ: ماهم
جیهوپ: خوب من نسکافه رو ترجیح میدم 😁(خوب ثابت شد شوهرم هم به من رفته منم نسکافه ترجیح میدم)
ا/ت: چشم الان میارم*رفت*
شوگا: حوصله ی بحث و اینا ندارم پس میرم سر اصل مطلب جیمین تو دوسش داری مگه نه؟
جیمین: چی؟ کی؟
کوک: خودتو نزن به اون راه تو منو واسه اینکه نفروشمش پارم کردی خودتم میدونستی روح خون و بدنش چه زنده¹ و مردش چقدر پولشه(چون بچه کمتر به اون جنگل میره همه این ها واسه بچه کمیابه و خیلیییی گرونه و بعد زنده اش هم آخر فیک توضیح میدم)
جیمین: نه واسه این نیست چون قول دادم
تهیونگ: از اون ²قولا؟با کی
جیمین: آره با پدرش
ا/ت: بفرمایید
جیهوپ: ممنون (میبینید چه شوهرم با ادبه)
بقیه: ممنون
ا/ت: خواهش میکنم *لبخند*
اعضا هم کاری جز حرف زدن نکردن و بعدش رفتن خونه هاشون
*یه فلش بک کوچیک بریم به زمانی که جیمین گفت کلی محصول داره واسه فروش و ا/ت بغض کرد*
ویوا/ت
وقتی جیمین گفت کلی محصول واسه فروش داره بغضم گرفت بابام🥺
وقتی رفتم آشپزخونه بغضم شکست و آروم گریه میکردم
اجوما: دخترم چی شده؟
ا/ت: ه..هیچی نیست *اشک هاشو پاک میکنه* باید قهوه درست کنم
و بعد شروع به درست کردن قهوه و آخر سر یه نسکافه واسه جیهوپ درست کرد و برد
*پایان فلش بک*
________
¹ بعضی از شیطان ها میان دختر/پسر رو زنده میزارن و بصورت ج.ن.س.ی اون ها رو میفروشن پسرا واسه کر.دن زن ها دختر ها هم واسه شدن
و بدن دختر بچه همه جوره کلی طرفدار داره چون هم کمیابه و هم اون کسایی که خریدن معتقدن که بدن دختر خیلی خوشمزه تره
² بین شیطان ها یه قول مخصوص وجود داره که هیچجوره نمیتونن بشکنن
و قول جیمین این بود که پدر ا/ت گفت اگه سر ا/ت بلایی نیاره(مستقیم منظورش کشتنش بود) اونم قبول میکنه بدون هیچ سرو صدایی تا آخرین لحظه نمیکنه جیمینم قبول میکنه
تو کامنت ها پارت ۸ هست پاک شدش
در رو باز کرد ولی اون ها رو نمیشناخت به جز یه نفر کسی که چند روز پیش اومد و میخواست با خودش ببره
ا/ت: س.. سلام ببخشید با کی کار دارید؟
تهیونگ: برای دیدن داداشمون باید توضیح بدیم؟
کوک: بعد مگه بجز جیمین کسی دیگه اینجا هست؟
ا/ت: عا بله خوش آمدید *میره کنار و اون ها میشینن*
ا/ت : با اجازه ارباب رو صدا میکنم*رفت بالا*
تهیونگ: مطمعنی اونه؟
کوک: آره اونجوری که داشت منو سرش پاره میکرد قطعا اینطوریه
جین: خوب جیمینم قاطیه مرغا شد🤣(شیشه پاکنی)
جیمین: اونوقت چرا؟
تهیونگ:جیمینییی*بغلش میکنه *
کوک: اهممم
تهیونگ: *اصلا توجه نکرد ولی از بغلش اومد بیرون* بی معرفت تا ما نیایم شما هم نمیاید مگه نه؟
جیمین: نه بابا جدیدا کلی محصول پیدا کردم برای فروشش سرم گرمه
که یدفعه ا/ت گفت: امم ببخشید چیزی نمیخورید؟
جیمین:_به ا/ت نگاه کردم بغض کرده بود وایی الان فهمیدم چی گفتم خاک تو سرم*
کوک: من یه قهوه میخوام
بقیه به جز جیهوپ: ماهم
جیهوپ: خوب من نسکافه رو ترجیح میدم 😁(خوب ثابت شد شوهرم هم به من رفته منم نسکافه ترجیح میدم)
ا/ت: چشم الان میارم*رفت*
شوگا: حوصله ی بحث و اینا ندارم پس میرم سر اصل مطلب جیمین تو دوسش داری مگه نه؟
جیمین: چی؟ کی؟
کوک: خودتو نزن به اون راه تو منو واسه اینکه نفروشمش پارم کردی خودتم میدونستی روح خون و بدنش چه زنده¹ و مردش چقدر پولشه(چون بچه کمتر به اون جنگل میره همه این ها واسه بچه کمیابه و خیلیییی گرونه و بعد زنده اش هم آخر فیک توضیح میدم)
جیمین: نه واسه این نیست چون قول دادم
تهیونگ: از اون ²قولا؟با کی
جیمین: آره با پدرش
ا/ت: بفرمایید
جیهوپ: ممنون (میبینید چه شوهرم با ادبه)
بقیه: ممنون
ا/ت: خواهش میکنم *لبخند*
اعضا هم کاری جز حرف زدن نکردن و بعدش رفتن خونه هاشون
*یه فلش بک کوچیک بریم به زمانی که جیمین گفت کلی محصول داره واسه فروش و ا/ت بغض کرد*
ویوا/ت
وقتی جیمین گفت کلی محصول واسه فروش داره بغضم گرفت بابام🥺
وقتی رفتم آشپزخونه بغضم شکست و آروم گریه میکردم
اجوما: دخترم چی شده؟
ا/ت: ه..هیچی نیست *اشک هاشو پاک میکنه* باید قهوه درست کنم
و بعد شروع به درست کردن قهوه و آخر سر یه نسکافه واسه جیهوپ درست کرد و برد
*پایان فلش بک*
________
¹ بعضی از شیطان ها میان دختر/پسر رو زنده میزارن و بصورت ج.ن.س.ی اون ها رو میفروشن پسرا واسه کر.دن زن ها دختر ها هم واسه شدن
و بدن دختر بچه همه جوره کلی طرفدار داره چون هم کمیابه و هم اون کسایی که خریدن معتقدن که بدن دختر خیلی خوشمزه تره
² بین شیطان ها یه قول مخصوص وجود داره که هیچجوره نمیتونن بشکنن
و قول جیمین این بود که پدر ا/ت گفت اگه سر ا/ت بلایی نیاره(مستقیم منظورش کشتنش بود) اونم قبول میکنه بدون هیچ سرو صدایی تا آخرین لحظه نمیکنه جیمینم قبول میکنه
تو کامنت ها پارت ۸ هست پاک شدش
۱۰.۰k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.