خا خا
خا خا
مخام بار به یاد موندنیو تموم کنم کیوتاااااااااا
خو شروعععععععععع میکنیممممم
بومی: دخترا بیایین جومونگگگگگ شروععععععععع شدددددد(عریده)
هانی: اییییی گوشممممم عنتر برقی خو اروممممممم
دخترا: حملهههههههههههههههههههههههههههههههه
بومی: یهههههههههههههههههههههههههههههههههه
*جنگ جومونگ تموم شد و جومونگ برنده شد*
رنه: ارهههههههههههههههه قربونششششش برمممممممممم
جنی: جرعت داری برو اینو جلو انی بگو
رنه: جرعت ندارم ولی یه سری حواسم نبود گفتم که کنترلو پرت کرد تو صورت جومونگ بعدشم با هم دعوامون تا یه هفته هیچی ندادم بخوره خودش اومد منت کشی....... هیم^^
هانی: جومونگ شوهر گشنگمممممممممممم
جیسو: فلی میدونه؟؟؟
هانی: اره
جیسو: جرت داد؟؟؟
هانی: ارع
بومی: خفه شین یه دقه داره میره پیش بانو سوسانو....
همه: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ جووووووووموووووووونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
عررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
*جومونگ یه دفعه از تلوزیون اومد تو خونه*
جومونگ: چطونه؟؟؟ عیش کصو ها(😐)
مشاور جوسا: اهمممم سرورم ابروم.......
هانی: واییییییییی مشاوررررر ماریییییییییییی(بچه ها هانی منم و چون خودم از اون موقع تا الان رو مشاور ماری کراشرم گفتم بیارمش تو فیک)
مشاور ماری: تعضیم کرد*درود بر شما خانم زیبا و جوان (جعرررررررررر)
جومونگ: جوسا ژون تو برو رفیقتو جمع کن..... جوسا...... هوییییی جوساااااااا
جوسا: عرق تماشای جنی*(واییییییی جعررررررررر) رفتش نزدیک جنی *جوسا: افتخار دارم شمارو ببوسم؟؟؟
جنی: هاااا.... ببخشید الان با من بودید؟؟؟؟
جوسا: بله
جنی: کدوم طرف ژیگرم؟؟؟؟ از لب یا از لوپ؟؟؟؟
جوسا: معلومه که از لب *استغفرالله*
*بعدشم هموبوسیدن*
بانو یوها: بومگیو(قرغ زیبایی های پسرمون)
بوم: یوهااااا
(بومگیو دستاشو وا کرد و به طرف یوها دوید)
یوها دستاشو وا کرد و به طرف بومی دوید)
(بعدشم بومی دستشو دور کمر یوها حلفه کرد و اره دیه)
مشاور هویی: جیسو به خدا پام درد میکنه خودت بیا بغلم.....
جومونگ: چه هولایی (هیزایی) دور خودم جمع کرده بودمو نمیدونستم
جوسا، ماری، هویی: نزار کارایی که با سوسانو انجام میدیو لو بدیم
جومونگ:.............(سکوت)
*جیسو رفت بغل هویی و حسابی همو چلوندن*(جعرررررررر)
*از اونور رنه و جومونگ یواظکی رفتن تو اتاق و زارتان زورتان کردن *
ادامه..
مخام بار به یاد موندنیو تموم کنم کیوتاااااااااا
خو شروعععععععععع میکنیممممم
بومی: دخترا بیایین جومونگگگگگ شروععععععععع شدددددد(عریده)
هانی: اییییی گوشممممم عنتر برقی خو اروممممممم
دخترا: حملهههههههههههههههههههههههههههههههه
بومی: یهههههههههههههههههههههههههههههههههه
*جنگ جومونگ تموم شد و جومونگ برنده شد*
رنه: ارهههههههههههههههه قربونششششش برمممممممممم
جنی: جرعت داری برو اینو جلو انی بگو
رنه: جرعت ندارم ولی یه سری حواسم نبود گفتم که کنترلو پرت کرد تو صورت جومونگ بعدشم با هم دعوامون تا یه هفته هیچی ندادم بخوره خودش اومد منت کشی....... هیم^^
هانی: جومونگ شوهر گشنگمممممممممممم
جیسو: فلی میدونه؟؟؟
هانی: اره
جیسو: جرت داد؟؟؟
هانی: ارع
بومی: خفه شین یه دقه داره میره پیش بانو سوسانو....
همه: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ جووووووووموووووووونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
عررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
*جومونگ یه دفعه از تلوزیون اومد تو خونه*
جومونگ: چطونه؟؟؟ عیش کصو ها(😐)
مشاور جوسا: اهمممم سرورم ابروم.......
هانی: واییییییییی مشاوررررر ماریییییییییییی(بچه ها هانی منم و چون خودم از اون موقع تا الان رو مشاور ماری کراشرم گفتم بیارمش تو فیک)
مشاور ماری: تعضیم کرد*درود بر شما خانم زیبا و جوان (جعرررررررررر)
جومونگ: جوسا ژون تو برو رفیقتو جمع کن..... جوسا...... هوییییی جوساااااااا
جوسا: عرق تماشای جنی*(واییییییی جعررررررررر) رفتش نزدیک جنی *جوسا: افتخار دارم شمارو ببوسم؟؟؟
جنی: هاااا.... ببخشید الان با من بودید؟؟؟؟
جوسا: بله
جنی: کدوم طرف ژیگرم؟؟؟؟ از لب یا از لوپ؟؟؟؟
جوسا: معلومه که از لب *استغفرالله*
*بعدشم هموبوسیدن*
بانو یوها: بومگیو(قرغ زیبایی های پسرمون)
بوم: یوهااااا
(بومگیو دستاشو وا کرد و به طرف یوها دوید)
یوها دستاشو وا کرد و به طرف بومی دوید)
(بعدشم بومی دستشو دور کمر یوها حلفه کرد و اره دیه)
مشاور هویی: جیسو به خدا پام درد میکنه خودت بیا بغلم.....
جومونگ: چه هولایی (هیزایی) دور خودم جمع کرده بودمو نمیدونستم
جوسا، ماری، هویی: نزار کارایی که با سوسانو انجام میدیو لو بدیم
جومونگ:.............(سکوت)
*جیسو رفت بغل هویی و حسابی همو چلوندن*(جعرررررررر)
*از اونور رنه و جومونگ یواظکی رفتن تو اتاق و زارتان زورتان کردن *
ادامه..
۳.۳k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.