پارت اول
پارت اول
رویای عشق
صدای باران به گوش میرسید رقص قطره های باران در هوا صحنه ی دل انگیزی به وجود اورده اما دور و بر من فقط سیاهیه تاریکیه، صدای باز شدن در زندانی که خودم برای خودم با دستای خودم ساخته بودم و حالا خودم داخلش زندانیم شنیدم
مرد،، سلام سامارا
صدای نفرت انگیزش تو گوشم پیچید با صدای خش دار و ترسناک جوابش دادم
سامارا،، چیه باز اومدی شکنجم بدی هه هرغلطی میخوای بکن ولی من دیگه اینجا بمون نیستم
مرد،، میدونم... اومدم بگم رئیس گفته میتونی بری
سامارا،، چی
مرد،، گفت ازادی اینم بخاطر اینه که این همه سال اینجا بودی
************
مرد،، سامارا رفتی دیگه هرگز برنگرد
سامارا،، توی این زندگی یه چیز و خیلی خوب یادم داد میخوای بدونی چی
مرد،، چی
سامارا،، راه رفته رو برنگرد چون اگه برگردی فقط مرگ خودت و تضمین کردی....به اون رئیست هم بگو سامارا دیگه برنمیگرده پس دست از سرش بردار
مرد،، باشه
********
یهو دست هایی دور کمرم حلقه شد و از فکر بیرونم کرد سرم و برگردوندم
یونگی،، سلام زیبا
سامارا،، سلام جذاب
یه لبخند دندون لثه ای کشندش و زد و رفت سمت اتاقش از اتاقش داد میزد
یونگی،، عزیزم میشه به خدمتکارا بگی شام و بکشن دارم میمیرم از گرسنگی
سامارا ،،باشه
*********
از خونه که بیرون اومدم صدای بوق ماشین یونگی تو گوشم پیچید رفتم پیشش
سامارا،، اومدم
سوار ماشین شدم و یونگی ماشین و به سمت باشگاه روند
یونگی،، فردا شب عروسیه یکی از سهام داری شرکت هست ما رو هم دعوت کرده بنظرت بریم
سامارا،، اسمش چیه
یونگی،، کیم تهیونگ
سامارا،، قطع به یقین دوستت نیست رفیقته
یونگی،، از کجا فهمیدی
سامارا،، چون وقتی که دوستت باشه بدون سئوال کردن به من میریم ولی اگه نباشه و رفیقت باشه اول سئوال میکنی جواب و که گرفتی میری پاساژ هر لباسی که بهتره رو میگیری و میری😂😂اقای مین یونگی من خوب میشناسمت
یونگی،، 😂😂اوکی ای ام تسلیم
سامارا،، باشه چرا که نه میریم
یونگی،، ممنان که جواب مثبت دادی
سامارا،، خواهش میکانم
یونگی و سامارا،، 😂😂
صدای قهقه ی خندمون تو کل ماشین پیچید تا اینکه جلو باشگاه وایساد
یونگی،، خب خانم خانما رسیدیم
سامارا،، بله
گونش و بوسیدم و از ماشین خارج شدم
یونگی،، کی بیام دنبالت
سامارا،، تماس میگیرم
یونگی،، باشه
سامارا،، مواظب خودت باش هوا بارونیه جاده خطرناکه با سرعت کم برون
یونگی،، چشم قربان فرمایش دیگه ای نیست قربان
سامارا،، نه سرباز ........عاشقتم خدافظ
دویدم سمت باشگاه دم در باشگاه براش دست تکون دادم که اونم متقابلا این کار و کرد در باشگاه رو باز کردم و رفتم داخل
*****
دوسش داشتین لایک کنید اگ مال خودم بود لایکم نمیخاسم ولی مال دوسمه میخام انرژی بگیره:)
رویای عشق
صدای باران به گوش میرسید رقص قطره های باران در هوا صحنه ی دل انگیزی به وجود اورده اما دور و بر من فقط سیاهیه تاریکیه، صدای باز شدن در زندانی که خودم برای خودم با دستای خودم ساخته بودم و حالا خودم داخلش زندانیم شنیدم
مرد،، سلام سامارا
صدای نفرت انگیزش تو گوشم پیچید با صدای خش دار و ترسناک جوابش دادم
سامارا،، چیه باز اومدی شکنجم بدی هه هرغلطی میخوای بکن ولی من دیگه اینجا بمون نیستم
مرد،، میدونم... اومدم بگم رئیس گفته میتونی بری
سامارا،، چی
مرد،، گفت ازادی اینم بخاطر اینه که این همه سال اینجا بودی
************
مرد،، سامارا رفتی دیگه هرگز برنگرد
سامارا،، توی این زندگی یه چیز و خیلی خوب یادم داد میخوای بدونی چی
مرد،، چی
سامارا،، راه رفته رو برنگرد چون اگه برگردی فقط مرگ خودت و تضمین کردی....به اون رئیست هم بگو سامارا دیگه برنمیگرده پس دست از سرش بردار
مرد،، باشه
********
یهو دست هایی دور کمرم حلقه شد و از فکر بیرونم کرد سرم و برگردوندم
یونگی،، سلام زیبا
سامارا،، سلام جذاب
یه لبخند دندون لثه ای کشندش و زد و رفت سمت اتاقش از اتاقش داد میزد
یونگی،، عزیزم میشه به خدمتکارا بگی شام و بکشن دارم میمیرم از گرسنگی
سامارا ،،باشه
*********
از خونه که بیرون اومدم صدای بوق ماشین یونگی تو گوشم پیچید رفتم پیشش
سامارا،، اومدم
سوار ماشین شدم و یونگی ماشین و به سمت باشگاه روند
یونگی،، فردا شب عروسیه یکی از سهام داری شرکت هست ما رو هم دعوت کرده بنظرت بریم
سامارا،، اسمش چیه
یونگی،، کیم تهیونگ
سامارا،، قطع به یقین دوستت نیست رفیقته
یونگی،، از کجا فهمیدی
سامارا،، چون وقتی که دوستت باشه بدون سئوال کردن به من میریم ولی اگه نباشه و رفیقت باشه اول سئوال میکنی جواب و که گرفتی میری پاساژ هر لباسی که بهتره رو میگیری و میری😂😂اقای مین یونگی من خوب میشناسمت
یونگی،، 😂😂اوکی ای ام تسلیم
سامارا،، باشه چرا که نه میریم
یونگی،، ممنان که جواب مثبت دادی
سامارا،، خواهش میکانم
یونگی و سامارا،، 😂😂
صدای قهقه ی خندمون تو کل ماشین پیچید تا اینکه جلو باشگاه وایساد
یونگی،، خب خانم خانما رسیدیم
سامارا،، بله
گونش و بوسیدم و از ماشین خارج شدم
یونگی،، کی بیام دنبالت
سامارا،، تماس میگیرم
یونگی،، باشه
سامارا،، مواظب خودت باش هوا بارونیه جاده خطرناکه با سرعت کم برون
یونگی،، چشم قربان فرمایش دیگه ای نیست قربان
سامارا،، نه سرباز ........عاشقتم خدافظ
دویدم سمت باشگاه دم در باشگاه براش دست تکون دادم که اونم متقابلا این کار و کرد در باشگاه رو باز کردم و رفتم داخل
*****
دوسش داشتین لایک کنید اگ مال خودم بود لایکم نمیخاسم ولی مال دوسمه میخام انرژی بگیره:)
۲۶.۴k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱