رویای اشنا part 46
ویو جونگ هوان
÷ خب کی میریم ماموریت
٪الان برین اماده بشین و کاراتون رو بکنین چون قراره ساعت شیش به عمارت حمله کنیم
*اوکی پس من میرم اماده بشم
☆پس منم با تهیونگ میریم تا وسایل رو اماده کنیم یونجی توهم هروقت کارتو کردی بیا تا بگم باید چکار کنی
*اوکی
همه رفتن و من موندم با جونگ کوک.
+خب پس منم میرم اماده بشم
_مطمئنی میخوای باهام بیای؟
+اره تاحالا تو زندگیم اینقدر مطمئن نبودم که الان هستم😊
_😄اوکی پس منم میرم اماده بشم
با جونگ کوک به سمت اتاق هامون رفتیم، رفتم توی اتاقم و در و بستم و یه لبخند زدم
واییی خیلی ذوق داشتم وقتی که برای من گل گرفت . راستش خیلی میترسیدم که برم ماموریت، ولی چون میترسم برای جونگ کوک اتفاقی بیوفته مجبورم که برم. گلی که جونگ کوک برای من گرفته بود رو کنار پنجره گذاشتم و رفتم یه دوش کوتاه گرفتم و اومدم بیرون و موهامو خشک کردم و در کمد رو باز کردم که یه لباس مشکی قشنگ دیدم
اونو پوشیدم و یه ارایش خیلی کم کردم و موهامو باز گذاشتم و از اتاق بیرون رفتم.
ویو کیونگ
من چون از قبل کارامو کرده بودم اماده شدنم زیاد طول نمیکشید ، لباسی که توی کمد بود رو پوشیدم و موهامو دم اسبی بستم و از اتاق بیرون رفتم و رفتم توی حیاط دیدم که یونجی و یونگی توی ون هستن و تهیونگ هم داره اسلحه هارو پر میکنه.
÷خب من امادم
... ٪
ادامه پارت بعد اینجا جا نشد❤❤❤
÷ خب کی میریم ماموریت
٪الان برین اماده بشین و کاراتون رو بکنین چون قراره ساعت شیش به عمارت حمله کنیم
*اوکی پس من میرم اماده بشم
☆پس منم با تهیونگ میریم تا وسایل رو اماده کنیم یونجی توهم هروقت کارتو کردی بیا تا بگم باید چکار کنی
*اوکی
همه رفتن و من موندم با جونگ کوک.
+خب پس منم میرم اماده بشم
_مطمئنی میخوای باهام بیای؟
+اره تاحالا تو زندگیم اینقدر مطمئن نبودم که الان هستم😊
_😄اوکی پس منم میرم اماده بشم
با جونگ کوک به سمت اتاق هامون رفتیم، رفتم توی اتاقم و در و بستم و یه لبخند زدم
واییی خیلی ذوق داشتم وقتی که برای من گل گرفت . راستش خیلی میترسیدم که برم ماموریت، ولی چون میترسم برای جونگ کوک اتفاقی بیوفته مجبورم که برم. گلی که جونگ کوک برای من گرفته بود رو کنار پنجره گذاشتم و رفتم یه دوش کوتاه گرفتم و اومدم بیرون و موهامو خشک کردم و در کمد رو باز کردم که یه لباس مشکی قشنگ دیدم
اونو پوشیدم و یه ارایش خیلی کم کردم و موهامو باز گذاشتم و از اتاق بیرون رفتم.
ویو کیونگ
من چون از قبل کارامو کرده بودم اماده شدنم زیاد طول نمیکشید ، لباسی که توی کمد بود رو پوشیدم و موهامو دم اسبی بستم و از اتاق بیرون رفتم و رفتم توی حیاط دیدم که یونجی و یونگی توی ون هستن و تهیونگ هم داره اسلحه هارو پر میکنه.
÷خب من امادم
... ٪
ادامه پارت بعد اینجا جا نشد❤❤❤
۴.۳k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.