فیک تهیونگ(آخرین دیدار)p1
از زبان ا/ت امروز هم روز جدیدی رو شروع کردم نمیدونم چرا ولی اصلا حس خوبی نسبت به امروز ندارم.
بعد از اینکه از خواب پا شدم رفتم و کار های مربوطه رو انجام دادم، صبحانه هم خوردم.
لباس هایی که از قبل آماده کرده بودم رو هم پوشیدم.
امروز مراسم داشتیم، مراسمی که خواننده های معروفی توش وجود داشتن و قرار بود اجرا کنن و من هم جزوشون بودم.
وارد ماشین شدم و به سمت محل اجرای مراسم راه افتادم.
تقریبا تا اونجا یک ساعت راه بود.
فلش بک به محل مراسم:
بعد تقریباً جهل دقیقه رسیدم و وارد شدم. یه خانم اومد سمتم:
• سلام خانم من "امیلی" هستم از آشنایی با شما خوشبختم.
+سلام من ا/ت هستم امم و خوشبختم
• به من دستور دادن شما رو به اتاق گریم راهنمایی کنم بفرمایید.
+حتما و ممنون
دختر خوبی به نظر میومد، دختری با قد کوتاه و موهای طلایی که بالا به صورت دم اسبی بسته بود و پیراهم قرمزش جذابیتش رو چند برابر میکرد من هم به دنبالش راه افتادم.
بعد چند دقیقه خودم رو جلوی اتاقی با در سفید پیدا کردم. امیلی گفت:
• نمیخوایید وارد بشید؟
+ اوه البته
• بفرمایید
امیلی در رو زد و وارد شد و به منم گفت که روی یکی از صندلی ها بشینم تا بیان و منو میکاپ کنن.
بعد چند ثانیه یک زن با زیر دستش که حدود 20 21 ساله بود وارد اتاق گریم شد و به من گفت:
° ممنون میشم لباسی که براتون گذاشتمو بپوشید.
+حتماً
لباس رو از دست دختر گرفتمو رفتم به سمت پرو و لباسم رو عوض کردم.چه قدر زیبا بود.
بعد از اینکه از خواب پا شدم رفتم و کار های مربوطه رو انجام دادم، صبحانه هم خوردم.
لباس هایی که از قبل آماده کرده بودم رو هم پوشیدم.
امروز مراسم داشتیم، مراسمی که خواننده های معروفی توش وجود داشتن و قرار بود اجرا کنن و من هم جزوشون بودم.
وارد ماشین شدم و به سمت محل اجرای مراسم راه افتادم.
تقریبا تا اونجا یک ساعت راه بود.
فلش بک به محل مراسم:
بعد تقریباً جهل دقیقه رسیدم و وارد شدم. یه خانم اومد سمتم:
• سلام خانم من "امیلی" هستم از آشنایی با شما خوشبختم.
+سلام من ا/ت هستم امم و خوشبختم
• به من دستور دادن شما رو به اتاق گریم راهنمایی کنم بفرمایید.
+حتما و ممنون
دختر خوبی به نظر میومد، دختری با قد کوتاه و موهای طلایی که بالا به صورت دم اسبی بسته بود و پیراهم قرمزش جذابیتش رو چند برابر میکرد من هم به دنبالش راه افتادم.
بعد چند دقیقه خودم رو جلوی اتاقی با در سفید پیدا کردم. امیلی گفت:
• نمیخوایید وارد بشید؟
+ اوه البته
• بفرمایید
امیلی در رو زد و وارد شد و به منم گفت که روی یکی از صندلی ها بشینم تا بیان و منو میکاپ کنن.
بعد چند ثانیه یک زن با زیر دستش که حدود 20 21 ساله بود وارد اتاق گریم شد و به من گفت:
° ممنون میشم لباسی که براتون گذاشتمو بپوشید.
+حتماً
لباس رو از دست دختر گرفتمو رفتم به سمت پرو و لباسم رو عوض کردم.چه قدر زیبا بود.
۵.۶k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.