𝗗𝗮𝗿𝗸 𝘀𝗶𝗱𝗲(𝟭) 𝗽𝟵
داهیون ویو:
ای دستمو کندی یونجون ای(با جیغ جیغ)
بدون حرفی دستمو میکشید و برد سمت ماشین
داهیون: من سوار نمیشم کار دارم
بدون هیچ حرفی بغلم کرد و توی ماشین گذاشت سوار شد و در رو قفل کرد
داهیون: چته ها؟
یونجون: برای چی بدون توضیح رفتی ها امدی اونم با این سر و وضع بار با یه پسر که چی
داهیون: بهت ربطی نداره ما فقط رئیس و کارمندیم
یونجون:فقط همین؟
داهیون:دقیقا فقط همین الانم باید پیش نامزدت باشی نه من نزار از حدم بگذرم الانم میخوام برم
در رو باز کرد برام عجیب بود هیچی نگفت از ماشین زدم بیرون
کوک ویو:
خانم مدیر برات چی سفارش بدم؟؟
سوآه:تکیلا
نمیتونستم خودمو کنترل کنم خنده پتو پهنی روی صورتم امد
سوآه: چرا قیافت رو اینجوری میکنی؟
کوک:چجوری؟
سوآه: شبیه عقب مونده ها لبخند میزنی
کوک:اخه برای اولین بار قبول کردی مهمونت کنم
سوآه: واقعا خلی
داهیون امد تو و پشت سرش یونجون بود داهیون نشست کنار سوآه اما یونجون رفت رو یک میز دیگه
داهیون ویو:
داشتیم نوشیدنی میخوردیم که یچیزی اذیتم میکرد متوجه نگاه سنگین یونجون پشتم بودم اما هیچی نگفتم فقط بی دلیل نوشیدنی میخوردم
یونجون ویو:
خیلی عصبانی بودم برای همین خیلی خوردم اما متوجه شدم داهیون هم خیلی مسته برای همین رفتم سراغش دستشو گرفتم و بردم سمت ماشین
داهیون:هی تو چه مرگته؟مگه من گونی برنجم هی منم اینور اونور پرت میکنی؟(با حالت مستی)
یونجون:نمیتونم رانندگی کنم بیا با آژانس بریم(با حالت مست)
سوار آژانس شدیم تو راه یونجون هیچی نگفت اما دستمو گرفت و سرشو رو شونم گذاشت نمیدونم چرا با هر حرکتش بدنم مور مور میشد رسیدیم خونه پیاده شدیم به زور خودمونو به بالا رسوندیم
یونجون ویو:
وقتی وارد خونه شدیم تحمل نکردم رفتم تو اتاق داهیون خیلی مست بودم و نمیدونستم دارم چیکار میکنم دیدم داره با زیپش کلنجار میره
داهیون:هی دارم لباس عوض میکنم برو بیرون(با داد و حالت مست)
رفتم سمتش و بهش کمک کردم زیپشو باز کنه اما کنترلم رو از دست دادم و بوسیدمش(دوستان خودتون تصور کنید دیگه)
کوک ویو:
بعد رفتن داهیون خیلی مست کردیم سوآه رو خواستم برسونم خونه اما رمز در رو یادش نبود و رفتیم هتل (بازم سانسور)
اعضا:
جیهوپ: خبری از کوک نیست
شوگا:رفته با مدیره بیرون
جیمین: مثل اینکه داهیون هم باهاشونه
جین:پس چرا نیومد اینجا؟
تهیونگ: مگه نمیدونی داهیون با ما قهره
از آشپز خونه صدای بوم امد همه هجوم بردن سمت آشپز خونه
اعضا باهم:چیشده(با داد)
نامجون خیره به زمین که نودل های سیاه روش ریخته بودن گفت
نامجون:نودلا سوخت
همه اعضا با دیدن قابلمه خالی تو دست نامجون و اون صحنه زدن زیر خنده(خدایا اینا همون مافیا خفنان؟🤦🏻♀️)
که صدایی امد
مرده: دارک ساید شما تحت محاصره مایید تسلیم بشین
(راستی دیروز تولدم بود نمیخواین تبریک بگین؟؟)
ای دستمو کندی یونجون ای(با جیغ جیغ)
بدون حرفی دستمو میکشید و برد سمت ماشین
داهیون: من سوار نمیشم کار دارم
بدون هیچ حرفی بغلم کرد و توی ماشین گذاشت سوار شد و در رو قفل کرد
داهیون: چته ها؟
یونجون: برای چی بدون توضیح رفتی ها امدی اونم با این سر و وضع بار با یه پسر که چی
داهیون: بهت ربطی نداره ما فقط رئیس و کارمندیم
یونجون:فقط همین؟
داهیون:دقیقا فقط همین الانم باید پیش نامزدت باشی نه من نزار از حدم بگذرم الانم میخوام برم
در رو باز کرد برام عجیب بود هیچی نگفت از ماشین زدم بیرون
کوک ویو:
خانم مدیر برات چی سفارش بدم؟؟
سوآه:تکیلا
نمیتونستم خودمو کنترل کنم خنده پتو پهنی روی صورتم امد
سوآه: چرا قیافت رو اینجوری میکنی؟
کوک:چجوری؟
سوآه: شبیه عقب مونده ها لبخند میزنی
کوک:اخه برای اولین بار قبول کردی مهمونت کنم
سوآه: واقعا خلی
داهیون امد تو و پشت سرش یونجون بود داهیون نشست کنار سوآه اما یونجون رفت رو یک میز دیگه
داهیون ویو:
داشتیم نوشیدنی میخوردیم که یچیزی اذیتم میکرد متوجه نگاه سنگین یونجون پشتم بودم اما هیچی نگفتم فقط بی دلیل نوشیدنی میخوردم
یونجون ویو:
خیلی عصبانی بودم برای همین خیلی خوردم اما متوجه شدم داهیون هم خیلی مسته برای همین رفتم سراغش دستشو گرفتم و بردم سمت ماشین
داهیون:هی تو چه مرگته؟مگه من گونی برنجم هی منم اینور اونور پرت میکنی؟(با حالت مستی)
یونجون:نمیتونم رانندگی کنم بیا با آژانس بریم(با حالت مست)
سوار آژانس شدیم تو راه یونجون هیچی نگفت اما دستمو گرفت و سرشو رو شونم گذاشت نمیدونم چرا با هر حرکتش بدنم مور مور میشد رسیدیم خونه پیاده شدیم به زور خودمونو به بالا رسوندیم
یونجون ویو:
وقتی وارد خونه شدیم تحمل نکردم رفتم تو اتاق داهیون خیلی مست بودم و نمیدونستم دارم چیکار میکنم دیدم داره با زیپش کلنجار میره
داهیون:هی دارم لباس عوض میکنم برو بیرون(با داد و حالت مست)
رفتم سمتش و بهش کمک کردم زیپشو باز کنه اما کنترلم رو از دست دادم و بوسیدمش(دوستان خودتون تصور کنید دیگه)
کوک ویو:
بعد رفتن داهیون خیلی مست کردیم سوآه رو خواستم برسونم خونه اما رمز در رو یادش نبود و رفتیم هتل (بازم سانسور)
اعضا:
جیهوپ: خبری از کوک نیست
شوگا:رفته با مدیره بیرون
جیمین: مثل اینکه داهیون هم باهاشونه
جین:پس چرا نیومد اینجا؟
تهیونگ: مگه نمیدونی داهیون با ما قهره
از آشپز خونه صدای بوم امد همه هجوم بردن سمت آشپز خونه
اعضا باهم:چیشده(با داد)
نامجون خیره به زمین که نودل های سیاه روش ریخته بودن گفت
نامجون:نودلا سوخت
همه اعضا با دیدن قابلمه خالی تو دست نامجون و اون صحنه زدن زیر خنده(خدایا اینا همون مافیا خفنان؟🤦🏻♀️)
که صدایی امد
مرده: دارک ساید شما تحت محاصره مایید تسلیم بشین
(راستی دیروز تولدم بود نمیخواین تبریک بگین؟؟)
۴.۲k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.