افسانه آبشار عشق پارت 💙۱۶💙
که دیدم ات نیست
جین اومد تو اتاق
جیمین: جین ات ندیدی؟!
جین: نه مگه اینجا نبود؟
جیمین: نفهمیدم چی شد خوابم برد
جین: باشه جای دوری نرفته همین جا ها است بیا بریم پایین بپرسیم کجاست شاید بچه ها دیدنش
با جین رفتیم پایین جیهوپ دیدیم رو مبل زول زده به دیوار
جین: جیهوپ جیهوپ جیهوپ
جیهوپ : هان چیه؟
جین: حالت خوبه؟! چندبار صدات کردم
جیهوپ: به نظرت حالم خوبه؟ نامجون و کوک و یونگی رفتن دنبال جنازه برادرم حالم خوبه؟!
جین: جیهوپ ما سخت تر از اینا گذروندیم
جیهوپ: آره میگذره ولی میگن اگه چیزی تو زندگی اذیتمون کردیم
یعنی داره یک چیزی به ما یاد میده چقدر باید مرگ عزیزانمون ببینیم که یادبگیریم هان؟
جین: آرام باش
جیهوپ : نمی تونم می فهمی خسته شدم🥺🥲
جین: جیهوپ همه ما خسته هستیم ولی ات نیست باید بگردیم دنبالش تا اتفاقی نیفتاده براش
جیهوپ: باشه 🥲🥲 می گردیم
با جیهوپ و جین کلی دنبال ات گشتیم ولی پیداش نکردیم
که صدای کلید در اومد
جیمین: چی شد؟
کوک: می خواستی چی بشه؟ جنازه اش نیست حتی به جنازشم رحم نکردن
چراااا هان؟ همش تقصیر ات ، هرچی می کشیم تقصیر ات
اون نباید برمی گشت اون خیلی
ات: خیلی عوضیم؟ خیلی پستم ؟ خیلی بدم
دیدم ات از پله ها اومد پایین
پایان از دید جیمین
جیمین : کجا بودی هرچی دنبالت گشتیم
ات: تو بالکن بودم
نامجون : بس کنید بچه ها به جای اینکه هوای همو داشته باشیم داریم خنجر به زخم هم می زنیم
کوک:😏
یونگی : ات بیا بریم تو اتاقت
یونگی من برد تو اتاق
یونگی: ات می دونم ناراحتی کوک می شناسی دست خودش نیست
ات: من خیلی بدم می دونم یونگی: تو بد نیستی
یونگی نوازشم کرد که جیهوپ اومد تو اتاق برام سوپ آورده بود جیهوپ : ات غذا آوردم بیا یک زره بخور
ات: چطوری بخورم از گلوم پایین نمیره بغض گلوم گرفته جیهوپ: می دونی یک افسانه است میگن اگه گلو کسی که بغض کرده ببوسی آرام میشی ات تهیونگ دوست نداره انقدر درد بکشی نکن به خاطر تهیونگ حداقل یک قاشق بخور ضعف نکنی
یک قاشق به اصرار جیهوپ خوردم به خاطر داروهام چشمام سیاهی رفت
پاشدم نمی دونم ساعت چند بود صدایی شنیدیم آره صدای خودش بود رفتم سمت بالکن دیدم هیچ کس نیست
صدا انگار از استخر می یومد سریع رفتم سمت استخر دیدم تهیونگ آره تهیونگم داره غرق میشه
ات: جیغغغغ کمکش کنید ترخدا تهیونگم
از دید جیهوپ با صدای داد و جیغ بیدار شدم
دیدم ات نیست بچه ها رو دیدم دارن میرن سمت بالکن طبقه اول
دیدم ات داره به آب زول زده داره گریه می کنه جیغ میزنه تهیونگ صدا میزنه میگه داره غرق میشه
جیمین: توهم زده
از دید کوک صدای زجه زدن کسی شنیدم از سمت استخر می یومد دیدم ات
دیویدم ات می خواست بپره تو آب گرفتمش تو بغل خودم
کوک: ات آرام باش ادامه اش کامنت ها..
جین اومد تو اتاق
جیمین: جین ات ندیدی؟!
جین: نه مگه اینجا نبود؟
جیمین: نفهمیدم چی شد خوابم برد
جین: باشه جای دوری نرفته همین جا ها است بیا بریم پایین بپرسیم کجاست شاید بچه ها دیدنش
با جین رفتیم پایین جیهوپ دیدیم رو مبل زول زده به دیوار
جین: جیهوپ جیهوپ جیهوپ
جیهوپ : هان چیه؟
جین: حالت خوبه؟! چندبار صدات کردم
جیهوپ: به نظرت حالم خوبه؟ نامجون و کوک و یونگی رفتن دنبال جنازه برادرم حالم خوبه؟!
جین: جیهوپ ما سخت تر از اینا گذروندیم
جیهوپ: آره میگذره ولی میگن اگه چیزی تو زندگی اذیتمون کردیم
یعنی داره یک چیزی به ما یاد میده چقدر باید مرگ عزیزانمون ببینیم که یادبگیریم هان؟
جین: آرام باش
جیهوپ : نمی تونم می فهمی خسته شدم🥺🥲
جین: جیهوپ همه ما خسته هستیم ولی ات نیست باید بگردیم دنبالش تا اتفاقی نیفتاده براش
جیهوپ: باشه 🥲🥲 می گردیم
با جیهوپ و جین کلی دنبال ات گشتیم ولی پیداش نکردیم
که صدای کلید در اومد
جیمین: چی شد؟
کوک: می خواستی چی بشه؟ جنازه اش نیست حتی به جنازشم رحم نکردن
چراااا هان؟ همش تقصیر ات ، هرچی می کشیم تقصیر ات
اون نباید برمی گشت اون خیلی
ات: خیلی عوضیم؟ خیلی پستم ؟ خیلی بدم
دیدم ات از پله ها اومد پایین
پایان از دید جیمین
جیمین : کجا بودی هرچی دنبالت گشتیم
ات: تو بالکن بودم
نامجون : بس کنید بچه ها به جای اینکه هوای همو داشته باشیم داریم خنجر به زخم هم می زنیم
کوک:😏
یونگی : ات بیا بریم تو اتاقت
یونگی من برد تو اتاق
یونگی: ات می دونم ناراحتی کوک می شناسی دست خودش نیست
ات: من خیلی بدم می دونم یونگی: تو بد نیستی
یونگی نوازشم کرد که جیهوپ اومد تو اتاق برام سوپ آورده بود جیهوپ : ات غذا آوردم بیا یک زره بخور
ات: چطوری بخورم از گلوم پایین نمیره بغض گلوم گرفته جیهوپ: می دونی یک افسانه است میگن اگه گلو کسی که بغض کرده ببوسی آرام میشی ات تهیونگ دوست نداره انقدر درد بکشی نکن به خاطر تهیونگ حداقل یک قاشق بخور ضعف نکنی
یک قاشق به اصرار جیهوپ خوردم به خاطر داروهام چشمام سیاهی رفت
پاشدم نمی دونم ساعت چند بود صدایی شنیدیم آره صدای خودش بود رفتم سمت بالکن دیدم هیچ کس نیست
صدا انگار از استخر می یومد سریع رفتم سمت استخر دیدم تهیونگ آره تهیونگم داره غرق میشه
ات: جیغغغغ کمکش کنید ترخدا تهیونگم
از دید جیهوپ با صدای داد و جیغ بیدار شدم
دیدم ات نیست بچه ها رو دیدم دارن میرن سمت بالکن طبقه اول
دیدم ات داره به آب زول زده داره گریه می کنه جیغ میزنه تهیونگ صدا میزنه میگه داره غرق میشه
جیمین: توهم زده
از دید کوک صدای زجه زدن کسی شنیدم از سمت استخر می یومد دیدم ات
دیویدم ات می خواست بپره تو آب گرفتمش تو بغل خودم
کوک: ات آرام باش ادامه اش کامنت ها..
۶۲.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.