ابنبات ترش.پارت ۴۰ ( آهایی من هنوز زنده ام😎)
گفتم: تهیونگ عزیز من
این دنیای واقعیه نه سریال های بی سر و ته بی پایان
که همه عاشق هم دیگه می شن تهشم تو فصل بعد هرکی بچه اون یکیه خر تو خر میشه
مگه دختر قحط اومده فرزندم؟
تهیونگ دستام رو گرفت و فشار داد و با چشمای پر از نا امیدی بهم خیره شد
گفتم: نه حتی اگر چشماتم تبدیل به چشم بچه گربه بشه بازم نه
تهیونگ: ا/ت فقط بهم یه شانس بده ،قول می دم از جهیوپ بهتر باشم
و نیشخند موذیانه ای رو لبش نقش بست
جرقه ای توی سرم صدا خورد
اون از کلمه ممنوعه استفاده کرده بود
کاملا بلد بود چجوری دیوار حفاظت رو پایین بیاره
خیلی آسون شده بود براش
از زبون تهیونگ
اون خیلی سر اسم جیهوپ حساسه
اگر امشب به دستش نیارم دیگه نمی تونم کاری بکنم
وقت کم دارم
گفتم: ا/ت من می تونم بهترین دوست پسری باشم که جیهوپ حتی تصورش نمی کرد پس یکم فکر کن
ا/ت : امم...نه تهیونگ
سعی کردم لبخندم رو پنهون کنم
لرزش های ریز تو صداش بهم می فهموند ضربه هام جواب داده
فقط یه ضربه دیگه نیازه
رفتم در ماشین رو باز کردم و از توش پاکت رو آوردم و پرت کردم جلوی ا/ت
گفتم: هنوزم می خوای با فکر اون ابله همه رو از خودت برونی؟
اون ازدواج داره می کنه
احتمالا دو روز دیگه هم خبر بارداری زنش در بیاد
اون تورو مثل اشغال پرت کرد دور
تو براش هیچی نبودی
اونم برای تو قرار نبود باشه
چرا هنوز دوستش داری؟
اون تورو هیچوقت دوست نداشت
وگرنه هیچوقت اینطوری نمی زد تو گوشت یا به این راحتی بفروشتت به یه هر*زه
ا/ت گوشاش رو گرفته بود و خیلی داشت بهش فشار می اومد
دستاش داشت می لرزید و دست هاش رو مشت کرده بود و می کوبید تو گوشش تا صدام رو نشنوه
با گریه داد می زد ا/ت:خفه شو تهیونگ
تن صدام رو بالا تر بردم و همش بهش می فهموندم که چقدر براش بی ارزش بود
ا/ت اینقدر گریه کرده بود نفسش بالا نمی یومد همه چیز
جلوش زانو زدم و اشکاش رو پاک کردم و موهاش رو بردم پشت گردنش و مرتبشون کردم
بعد بغلش کردم ولی اون بغلم نمی کرد و همکاری نمی کرد
گفتم: ولی من دوستت دارم
من هیچوقت باهات مثل اون رفتار نمی کنم
همیشه برام با ارزش می مونی
و اگر تو نباشی من دیگه دلیل برای زندگی ندارم
مهم نیست خواهر ناتنیم باشی یا یه دوست
من همیشه عاشقت می مونم
فقط بهم اجازه بده یکم از لول برادری پیشت بالا تر برم پرنسسم
اونوقت همه دنیا رو بهت می دم
چند دقیقه تو سکوت فقط بغلش کردم
دیگه ا/ت کاملا مال خودم بود
ا/ت یکم آروم شد و سرش رو روی شونه ام گزاشت و آروم بغلم کرد
و کم کم انگار آرامشی رو تهش منتقل کردم
نقشه ام گرفت
سرش رو آروم بوسیدم
و تو چشماش زل زده ام
گفتم: ا/ت میشه اجازه بدی عشقمون دو طرفه باشه و عشقمون جوونه قشنگی بزنه؟
ا/ت چیزی نگفت و خیلی آروم سر تکون داد (معلومه بعد کلی نقشه کنترل روان همین میشه 😑)
این دنیای واقعیه نه سریال های بی سر و ته بی پایان
که همه عاشق هم دیگه می شن تهشم تو فصل بعد هرکی بچه اون یکیه خر تو خر میشه
مگه دختر قحط اومده فرزندم؟
تهیونگ دستام رو گرفت و فشار داد و با چشمای پر از نا امیدی بهم خیره شد
گفتم: نه حتی اگر چشماتم تبدیل به چشم بچه گربه بشه بازم نه
تهیونگ: ا/ت فقط بهم یه شانس بده ،قول می دم از جهیوپ بهتر باشم
و نیشخند موذیانه ای رو لبش نقش بست
جرقه ای توی سرم صدا خورد
اون از کلمه ممنوعه استفاده کرده بود
کاملا بلد بود چجوری دیوار حفاظت رو پایین بیاره
خیلی آسون شده بود براش
از زبون تهیونگ
اون خیلی سر اسم جیهوپ حساسه
اگر امشب به دستش نیارم دیگه نمی تونم کاری بکنم
وقت کم دارم
گفتم: ا/ت من می تونم بهترین دوست پسری باشم که جیهوپ حتی تصورش نمی کرد پس یکم فکر کن
ا/ت : امم...نه تهیونگ
سعی کردم لبخندم رو پنهون کنم
لرزش های ریز تو صداش بهم می فهموند ضربه هام جواب داده
فقط یه ضربه دیگه نیازه
رفتم در ماشین رو باز کردم و از توش پاکت رو آوردم و پرت کردم جلوی ا/ت
گفتم: هنوزم می خوای با فکر اون ابله همه رو از خودت برونی؟
اون ازدواج داره می کنه
احتمالا دو روز دیگه هم خبر بارداری زنش در بیاد
اون تورو مثل اشغال پرت کرد دور
تو براش هیچی نبودی
اونم برای تو قرار نبود باشه
چرا هنوز دوستش داری؟
اون تورو هیچوقت دوست نداشت
وگرنه هیچوقت اینطوری نمی زد تو گوشت یا به این راحتی بفروشتت به یه هر*زه
ا/ت گوشاش رو گرفته بود و خیلی داشت بهش فشار می اومد
دستاش داشت می لرزید و دست هاش رو مشت کرده بود و می کوبید تو گوشش تا صدام رو نشنوه
با گریه داد می زد ا/ت:خفه شو تهیونگ
تن صدام رو بالا تر بردم و همش بهش می فهموندم که چقدر براش بی ارزش بود
ا/ت اینقدر گریه کرده بود نفسش بالا نمی یومد همه چیز
جلوش زانو زدم و اشکاش رو پاک کردم و موهاش رو بردم پشت گردنش و مرتبشون کردم
بعد بغلش کردم ولی اون بغلم نمی کرد و همکاری نمی کرد
گفتم: ولی من دوستت دارم
من هیچوقت باهات مثل اون رفتار نمی کنم
همیشه برام با ارزش می مونی
و اگر تو نباشی من دیگه دلیل برای زندگی ندارم
مهم نیست خواهر ناتنیم باشی یا یه دوست
من همیشه عاشقت می مونم
فقط بهم اجازه بده یکم از لول برادری پیشت بالا تر برم پرنسسم
اونوقت همه دنیا رو بهت می دم
چند دقیقه تو سکوت فقط بغلش کردم
دیگه ا/ت کاملا مال خودم بود
ا/ت یکم آروم شد و سرش رو روی شونه ام گزاشت و آروم بغلم کرد
و کم کم انگار آرامشی رو تهش منتقل کردم
نقشه ام گرفت
سرش رو آروم بوسیدم
و تو چشماش زل زده ام
گفتم: ا/ت میشه اجازه بدی عشقمون دو طرفه باشه و عشقمون جوونه قشنگی بزنه؟
ا/ت چیزی نگفت و خیلی آروم سر تکون داد (معلومه بعد کلی نقشه کنترل روان همین میشه 😑)
۱۱.۵k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.