چشم فرو بسته اگر وا کنی
چشم فرو بسته اگر وا کنی
در تو بود هرچه تمنا کنی
عافیت از غیر به غیر تونیست
لیک طبیب تو به خیر تو نیست
از تو بود راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرسدار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چارهی خود کن که طبیب خودی
غیر زه دلخواه تو آگاه نیست
زان که در را به دلی راه نیست
غیر که غافل ز دل زار توست
بی خبر از مصلحت کار توست ...
آخر میگه که ....
خواهش مرهم ز دل خویش کن
هرچه طلب میکنی از خویش کن...
ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش...؟؟؟
گنج تو باشید دل آگاه تو ...
گوهر تو باشد اشک سحرگاهی تو...
چشمت بصیرت نگشایی چراا؟؟؟
بی خبر از خویش چرایی چرا؟؟
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
در تو بود هرچه تمنا کنی
عافیت از غیر به غیر تونیست
لیک طبیب تو به خیر تو نیست
از تو بود راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرسدار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چارهی خود کن که طبیب خودی
غیر زه دلخواه تو آگاه نیست
زان که در را به دلی راه نیست
غیر که غافل ز دل زار توست
بی خبر از مصلحت کار توست ...
آخر میگه که ....
خواهش مرهم ز دل خویش کن
هرچه طلب میکنی از خویش کن...
ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش...؟؟؟
گنج تو باشید دل آگاه تو ...
گوهر تو باشد اشک سحرگاهی تو...
چشمت بصیرت نگشایی چراا؟؟؟
بی خبر از خویش چرایی چرا؟؟
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
۱۱.۴k
۲۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.