پارت ۱۶
از ویو کوک
داشتم غذا میخوردیم که نایون به پام زد و با نگاه فهمیدم که داره چی میگه
با نگاهم بهش گفتم نگران نباش بعد چیزی نگفت
از ویو نامجون
دیدم که ته و جین و جیمین توی فکرن گفتم چرا با غذاتون ور میرید ؟
از ویو تهیونگ
در حالی که سرم پایین بودم داشتم قاشق رو توی ظرف میچرخوندم که گفتم : کوک …. قرار. گذاشتن با خواهرم چه حسی داره ها ؟
کوک : حس خوبیه
همه غیر از جین وجیمین تعجب کرده بودن
همون لحظه جین گفت خواهیم دید
کوک : بچرخ تا بچرخیم …
از ویو کوک
بلند شدم و دست نایون رو گرفتم و با خودم بردمش خونم
ادامه دارد
داشتم غذا میخوردیم که نایون به پام زد و با نگاه فهمیدم که داره چی میگه
با نگاهم بهش گفتم نگران نباش بعد چیزی نگفت
از ویو نامجون
دیدم که ته و جین و جیمین توی فکرن گفتم چرا با غذاتون ور میرید ؟
از ویو تهیونگ
در حالی که سرم پایین بودم داشتم قاشق رو توی ظرف میچرخوندم که گفتم : کوک …. قرار. گذاشتن با خواهرم چه حسی داره ها ؟
کوک : حس خوبیه
همه غیر از جین وجیمین تعجب کرده بودن
همون لحظه جین گفت خواهیم دید
کوک : بچرخ تا بچرخیم …
از ویو کوک
بلند شدم و دست نایون رو گرفتم و با خودم بردمش خونم
ادامه دارد
۳.۲k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.