Korean war
PART¹³
جیمین دادی کشید و غرید
& بهت گفتم جئون باید بیاد پیش من ، چطور جرعت میکنی رو حرف من، حرف بزنی؟
همه ترسیده بودن..تاحالا کسی ژنرال پارک رو این شکلی عصبی ندیده بود
£ ق..قربان تقصیر من نیست..فرمانده گفته کوک تو پایگاه ما باشه..من اگه بزارم بیاد پیش شما.. تنبیه میشم
جیمین خواست حرف بزنه که با دیدن یونا ساکت شد، لبخندی زد
& خانوم مین اتفاقی افتاده اومدید اینجا؟
$ صبح بخیر ژنرال پارک.. با برادرم کار داشتم.. شما میدونید کجاست؟
& ژنرال مین همراه فرمانده اینجا رو ترک کردن..تو قسمت مرزی هستن
$ اوه پس باید چند روزی صبر کنم..قصد فوضولی ندارم..اما صداتون رو شنیدم..اگر نیازه مستر جئون بیاد تو پایگاه شما..من با فرمانده حرف میزنم نیازی نیست نگران باشید
& اوه ممنونم..خیلی لطف کردید خانوم مین
یونا چشمکی به کوک زد و اونجا رو ترک کرد
جیمین دست کوک رو گرفت و به سمت پایگاه نیروی هوایی رفتن
+ اون کی بود هیونگ؟
& اون دختره رو میگی؟
+ اره ، ازش خوشم نمیاد
جیمین خندید و گفت
& حق داری..کی از اون خوشش میاد؟ خیلی خودشو میگیره..البته حقم داره..دختر رئیس جمهور..نامزد فرمانده ، خواهر ژنرال مین..از همه طرف هواشو دارن
+ اوه پس مین یونا همینه..فرمانده چقدر بدسلیقه هست..حداقل عاشق یه خوشگل تر میشد..نه اخلاق داره نه قیافه..فرمانده به اون جذابی ، اخه یونا چی داره؟
& هی بچه..نکنه از فرمانده خوشت اومده که اینجوری حسودی میکنی به نامزدش
کوک لگدی به جیمین زد و گفت
+ نخیرم..
& باش مثلا دروغ ات راسته
+ اینا رو ولش..گندی که زدیو چطور درست کنیم؟
& کدوم گند؟ عاا همین که تورو از پایگاه فرمانده آوردم بیرون؟
+ بله..حالا میخوای چیکار کنیم؟ چطور دوباره برگردم پایگاه فرمانده؟
&نگران نباش بچه..همه چی تحت کنترله مستر پارکه
+ جیمین مسخره بازی درنیار.. بگو چی تو سر ات میگذره
& کیم یه ویژگی خیلی خاص داره..اونم اینه وقتی کسی چیزیو ازش بگیره به صورت عجیبی اون چیز براش با ارزش میشه و هرجور شده بدستش میاره تا به همه ثابت کنه همیشه حرف ، حرف خودشه
+ و حالا که تو منو آوردی پیش خودت..من برای کیم میشم چیزی که اون میخواد بدستم بیاره و به تو ثابت کنه حرف ، حرف خودشه
جیمین موهای پسرک رو بهم ریخت
& دقیقا
+ پس فعلا باید منتظر بمونیم تا فرمانده برگرده
& درسته.. اما خیلی نگرانتم..بنظرت فرمانده با سرباز فراری ای که الان از دستورش سر پیچی کرده و اومده پایگاه یکی دیگه چیکار میکنه؟
+ میشه منو نترسونی؟
& فقط امیدوارم زنده بمونی
کوک پس گردنی ای به جیمین هدیه کرد
+ به جای این حرفا..میشه بگی پایگاه عزیزت کجاست؟ خسته شدم
& غر نزن دیگه رسیدیم
جیمین دادی کشید و غرید
& بهت گفتم جئون باید بیاد پیش من ، چطور جرعت میکنی رو حرف من، حرف بزنی؟
همه ترسیده بودن..تاحالا کسی ژنرال پارک رو این شکلی عصبی ندیده بود
£ ق..قربان تقصیر من نیست..فرمانده گفته کوک تو پایگاه ما باشه..من اگه بزارم بیاد پیش شما.. تنبیه میشم
جیمین خواست حرف بزنه که با دیدن یونا ساکت شد، لبخندی زد
& خانوم مین اتفاقی افتاده اومدید اینجا؟
$ صبح بخیر ژنرال پارک.. با برادرم کار داشتم.. شما میدونید کجاست؟
& ژنرال مین همراه فرمانده اینجا رو ترک کردن..تو قسمت مرزی هستن
$ اوه پس باید چند روزی صبر کنم..قصد فوضولی ندارم..اما صداتون رو شنیدم..اگر نیازه مستر جئون بیاد تو پایگاه شما..من با فرمانده حرف میزنم نیازی نیست نگران باشید
& اوه ممنونم..خیلی لطف کردید خانوم مین
یونا چشمکی به کوک زد و اونجا رو ترک کرد
جیمین دست کوک رو گرفت و به سمت پایگاه نیروی هوایی رفتن
+ اون کی بود هیونگ؟
& اون دختره رو میگی؟
+ اره ، ازش خوشم نمیاد
جیمین خندید و گفت
& حق داری..کی از اون خوشش میاد؟ خیلی خودشو میگیره..البته حقم داره..دختر رئیس جمهور..نامزد فرمانده ، خواهر ژنرال مین..از همه طرف هواشو دارن
+ اوه پس مین یونا همینه..فرمانده چقدر بدسلیقه هست..حداقل عاشق یه خوشگل تر میشد..نه اخلاق داره نه قیافه..فرمانده به اون جذابی ، اخه یونا چی داره؟
& هی بچه..نکنه از فرمانده خوشت اومده که اینجوری حسودی میکنی به نامزدش
کوک لگدی به جیمین زد و گفت
+ نخیرم..
& باش مثلا دروغ ات راسته
+ اینا رو ولش..گندی که زدیو چطور درست کنیم؟
& کدوم گند؟ عاا همین که تورو از پایگاه فرمانده آوردم بیرون؟
+ بله..حالا میخوای چیکار کنیم؟ چطور دوباره برگردم پایگاه فرمانده؟
&نگران نباش بچه..همه چی تحت کنترله مستر پارکه
+ جیمین مسخره بازی درنیار.. بگو چی تو سر ات میگذره
& کیم یه ویژگی خیلی خاص داره..اونم اینه وقتی کسی چیزیو ازش بگیره به صورت عجیبی اون چیز براش با ارزش میشه و هرجور شده بدستش میاره تا به همه ثابت کنه همیشه حرف ، حرف خودشه
+ و حالا که تو منو آوردی پیش خودت..من برای کیم میشم چیزی که اون میخواد بدستم بیاره و به تو ثابت کنه حرف ، حرف خودشه
جیمین موهای پسرک رو بهم ریخت
& دقیقا
+ پس فعلا باید منتظر بمونیم تا فرمانده برگرده
& درسته.. اما خیلی نگرانتم..بنظرت فرمانده با سرباز فراری ای که الان از دستورش سر پیچی کرده و اومده پایگاه یکی دیگه چیکار میکنه؟
+ میشه منو نترسونی؟
& فقط امیدوارم زنده بمونی
کوک پس گردنی ای به جیمین هدیه کرد
+ به جای این حرفا..میشه بگی پایگاه عزیزت کجاست؟ خسته شدم
& غر نزن دیگه رسیدیم
۸.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.