پارت2 let me more desire از دست نده
Let me more 2
Writer jeon zeinab
نويسنده جئون زينب
پارت ٢
باا سرعت به سمت بيمارستان هبيتت رفت و با فرياد هاي پشت سر هم كمك خواست ييجين كه امشب شيفت بود صداي ته رو شناخت و به سرخت سمتش اومد وقتي جونكوك رو ديد رنگش پريد به سرعت جونكوك رو روي تخت گذاش و به بهش اورژانس برد با توجه بع بيهوش شدنش از يك جا به بعد تهيونگ نميتونست داخل بره و بايد منتظر ميموند
يجين از خواست تا بره و استراحت كنه چشماش قرمز قرمز بود به محز به هوش آمدش باهاش تماس ميگره
تهيونگ كه بايد سر از اين ماجرا در ميآورد تشكر كرد و به سمت واحدشون رفت بطري هاي شراب رو جمع كردتا دور بريزه چند تا بطري هم شكسته بود كه باعث نگرانيش شده بود.
روي مبل خودش رو رها كرد تلفنش رو برداشت و شماره جيمين رو گرفت بعد از چند ثانيه با صداي نرم جيمين رو به رو شد
⁃ سلام جيمين هستم پيغام بزاريد
⁃ اه باهام تماس بگير
اهي از بين لب هاش خارج شد همين موقع جيهوپ بهش زنگ زد
٠سلام ته چيزي شده جيمين خونه نيست گوشيشو جا گذاشته
+سلام
٠چرا صداش ميلرزه ته چيزي شده نكنه جونكو..
+ هيسسسسس
٠ بگو دق ميكنما من قلبم ضعيفه
+باشه من اومدم خونه كه ديدن كوك توي حموم افتاده انگار كچ سفيد بود و داشت توي تب ميسوخت بيش از ٥٠ درجه...
٠ ته ته صدامو داري چيشد
بغض گلوشو گرفته بود
+ داشت ميسوخت به نظرت چه مشكلي بوده
. چييي الان خودمو ميرسونم كجايي الان
+ نه جي جي تو حونه باش جيمين نگران ميشه الان پيش يجينه نگران نباش به هوش بياد خبرت ميدم فقط تو اين چندسال كه پيش هم بودين دليلي نبوده كع اينجوري بشه
٠ باشه.. امممم تنها چيزي كه يادمه جونكوك وقتي كه ميترسيد يا خيلي خيلي نگران ميشد اممم يادمه يك شب خيلي خيلي ترسيده بود و من اشتباهي بهش الكل دادم كلا برا يك هفته نابود شد ههه عجب روزي بود .... تهيونگ .... ته پست خطي الووو
+ بهت زنگ ميزنم خدافظ
تماسو قطع كرد نفس عميقي كشيد و از روي كاناپه بلند شد سعي كن خونه رو با دقت بگرده احساس مي كرد دست يكي تو اين ماجرا بوده و گرنه جونكوك همچين كسي نبود.
يك لحظه ياد حرف جونكوك افتاد اون گفت تو زندگه اي!
با اخم به كانتر تكيه داد
شب تعطيل بود كمتر كسي توي هبيتت مونده بود همه رفته بود تعطيلات بايد ميفهميد كيه
رفت توي كافه اقاي سيلوان تا كمي ازش مشورت بگيره
٠ سلام تهيونگ خسته به
Writer jeon zeinab
نويسنده جئون زينب
پارت ٢
باا سرعت به سمت بيمارستان هبيتت رفت و با فرياد هاي پشت سر هم كمك خواست ييجين كه امشب شيفت بود صداي ته رو شناخت و به سرخت سمتش اومد وقتي جونكوك رو ديد رنگش پريد به سرعت جونكوك رو روي تخت گذاش و به بهش اورژانس برد با توجه بع بيهوش شدنش از يك جا به بعد تهيونگ نميتونست داخل بره و بايد منتظر ميموند
يجين از خواست تا بره و استراحت كنه چشماش قرمز قرمز بود به محز به هوش آمدش باهاش تماس ميگره
تهيونگ كه بايد سر از اين ماجرا در ميآورد تشكر كرد و به سمت واحدشون رفت بطري هاي شراب رو جمع كردتا دور بريزه چند تا بطري هم شكسته بود كه باعث نگرانيش شده بود.
روي مبل خودش رو رها كرد تلفنش رو برداشت و شماره جيمين رو گرفت بعد از چند ثانيه با صداي نرم جيمين رو به رو شد
⁃ سلام جيمين هستم پيغام بزاريد
⁃ اه باهام تماس بگير
اهي از بين لب هاش خارج شد همين موقع جيهوپ بهش زنگ زد
٠سلام ته چيزي شده جيمين خونه نيست گوشيشو جا گذاشته
+سلام
٠چرا صداش ميلرزه ته چيزي شده نكنه جونكو..
+ هيسسسسس
٠ بگو دق ميكنما من قلبم ضعيفه
+باشه من اومدم خونه كه ديدن كوك توي حموم افتاده انگار كچ سفيد بود و داشت توي تب ميسوخت بيش از ٥٠ درجه...
٠ ته ته صدامو داري چيشد
بغض گلوشو گرفته بود
+ داشت ميسوخت به نظرت چه مشكلي بوده
. چييي الان خودمو ميرسونم كجايي الان
+ نه جي جي تو حونه باش جيمين نگران ميشه الان پيش يجينه نگران نباش به هوش بياد خبرت ميدم فقط تو اين چندسال كه پيش هم بودين دليلي نبوده كع اينجوري بشه
٠ باشه.. امممم تنها چيزي كه يادمه جونكوك وقتي كه ميترسيد يا خيلي خيلي نگران ميشد اممم يادمه يك شب خيلي خيلي ترسيده بود و من اشتباهي بهش الكل دادم كلا برا يك هفته نابود شد ههه عجب روزي بود .... تهيونگ .... ته پست خطي الووو
+ بهت زنگ ميزنم خدافظ
تماسو قطع كرد نفس عميقي كشيد و از روي كاناپه بلند شد سعي كن خونه رو با دقت بگرده احساس مي كرد دست يكي تو اين ماجرا بوده و گرنه جونكوك همچين كسي نبود.
يك لحظه ياد حرف جونكوك افتاد اون گفت تو زندگه اي!
با اخم به كانتر تكيه داد
شب تعطيل بود كمتر كسي توي هبيتت مونده بود همه رفته بود تعطيلات بايد ميفهميد كيه
رفت توي كافه اقاي سيلوان تا كمي ازش مشورت بگيره
٠ سلام تهيونگ خسته به
۶.۷k
۰۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.