خاطرات سم من ۳
خب الان دیگه مامانم برگشته من پنجم هستم
الان ششم هستم
کوکی:موشی موشی مایکی
مایکی:عااااااااا هق *اشک تمساح*ریدم تو این اجتماعی
کوکی:#)*&*(^^(?"";
مایکی:اینارو از کجا بلدی
کوکی:حالا ول کن بیا پایین منتظرتم
مایکی:باید بپرم مامانم گفته گوه میخوری بری بیرون
کوکی:اسکل طبقه سومین ها
مایکی:عه مامانم رفت پایین اومدم بزار لباس گنگ رو بپوشم
*عکس بالا*
سر جلسه
کوکی:جلسه شروع میشه
مایکی:عضو جدید تنجیکو ا/ف آرشیدا لقب به ماکیا
همین که ماکیا اومد بالا
همه پچ پچ پچ پچ پچ
یکی:اون که ۹ سالشه
یکی:دختر فقط دخترای تنجیکو
یکی:ههههه جک باهالی بود
مایکی:جک نیست کیمی چان با ماکیا دعوا جدی داشته باش
کیمی:باشه
*از زبون ماکیا*
کیمی چان اومد سمت لگد مایکی*انیمه*طور زد بهم منم جا خالی دودم و با مشتم چنان زدم تو سرش که بیهوش شد
همه انگشت به دهن
گفتم:مایکی کیمی چان خوابه
مایکی:پشمام.....آره خوابه
*از زبون کوکی*
کیمی افتاد زمین پشمام موند خودم رفتم
آخه کیمی چان نمیباخت
بیهوش اومد.....هوووف
دیدم داره ماکیا رو فحش کش میکنه
گفت:بی ناموس بی خواهر عوضی کدوم پدصگی به.............
که مایکی جان لگد رو کرد تو صورت کیمی گفت
من پدرم سگ نیست و ایشون هم ناموس داره
کیمی:گه خورد
مایکی:دیگه دوریاک
که خوابید/=
کلا مایکی زیاد میکپه
نگاه به قیافه ی خشنش نکنید*پارت قبل*واقعا خیلی کیوته
*از زبان مایکی*
داشتم زر میزدم خوابم گرفت
در نتیجه خوابیدم
*زینگ زینگ زیگ مرتیکه ی کی.....*زنگ گوشیش/=
سریع گوشیم رو جواب دادم مامانم بود
مامان:باری داررم میرم ترکیه دیگه نمیان از بابات طلاق گرفتم* ننه بابا دارم ها*هر گوهی دلت میخواد بخوری بخور خدافظ
گفتم:بای هق
وقتی تلفون رو قطع کرد بندری زدم
آنیا:چیشد
مایکی:جلسه تمومه
*سر دور دور*
میگم بچه ها جمع کنیم بریم ژاپن من ۱۰ تیلیارد دارم
همه:یسسسسس
ماکیا:ولی من میمونم پیش مامان بابام
گفتم:اک
*فردا صب*
آماده شده بودیم بریم ژاپن
رسیدن به ژاپن
بچه ها دو دلم
مایکی و دراکن اینا روببینن یا نه
پارت بعد ۶ لایک
الان ششم هستم
کوکی:موشی موشی مایکی
مایکی:عااااااااا هق *اشک تمساح*ریدم تو این اجتماعی
کوکی:#)*&*(^^(?"";
مایکی:اینارو از کجا بلدی
کوکی:حالا ول کن بیا پایین منتظرتم
مایکی:باید بپرم مامانم گفته گوه میخوری بری بیرون
کوکی:اسکل طبقه سومین ها
مایکی:عه مامانم رفت پایین اومدم بزار لباس گنگ رو بپوشم
*عکس بالا*
سر جلسه
کوکی:جلسه شروع میشه
مایکی:عضو جدید تنجیکو ا/ف آرشیدا لقب به ماکیا
همین که ماکیا اومد بالا
همه پچ پچ پچ پچ پچ
یکی:اون که ۹ سالشه
یکی:دختر فقط دخترای تنجیکو
یکی:ههههه جک باهالی بود
مایکی:جک نیست کیمی چان با ماکیا دعوا جدی داشته باش
کیمی:باشه
*از زبون ماکیا*
کیمی چان اومد سمت لگد مایکی*انیمه*طور زد بهم منم جا خالی دودم و با مشتم چنان زدم تو سرش که بیهوش شد
همه انگشت به دهن
گفتم:مایکی کیمی چان خوابه
مایکی:پشمام.....آره خوابه
*از زبون کوکی*
کیمی افتاد زمین پشمام موند خودم رفتم
آخه کیمی چان نمیباخت
بیهوش اومد.....هوووف
دیدم داره ماکیا رو فحش کش میکنه
گفت:بی ناموس بی خواهر عوضی کدوم پدصگی به.............
که مایکی جان لگد رو کرد تو صورت کیمی گفت
من پدرم سگ نیست و ایشون هم ناموس داره
کیمی:گه خورد
مایکی:دیگه دوریاک
که خوابید/=
کلا مایکی زیاد میکپه
نگاه به قیافه ی خشنش نکنید*پارت قبل*واقعا خیلی کیوته
*از زبان مایکی*
داشتم زر میزدم خوابم گرفت
در نتیجه خوابیدم
*زینگ زینگ زیگ مرتیکه ی کی.....*زنگ گوشیش/=
سریع گوشیم رو جواب دادم مامانم بود
مامان:باری داررم میرم ترکیه دیگه نمیان از بابات طلاق گرفتم* ننه بابا دارم ها*هر گوهی دلت میخواد بخوری بخور خدافظ
گفتم:بای هق
وقتی تلفون رو قطع کرد بندری زدم
آنیا:چیشد
مایکی:جلسه تمومه
*سر دور دور*
میگم بچه ها جمع کنیم بریم ژاپن من ۱۰ تیلیارد دارم
همه:یسسسسس
ماکیا:ولی من میمونم پیش مامان بابام
گفتم:اک
*فردا صب*
آماده شده بودیم بریم ژاپن
رسیدن به ژاپن
بچه ها دو دلم
مایکی و دراکن اینا روببینن یا نه
پارت بعد ۶ لایک
۳.۲k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.