پارت نمیدونم جون اون سرباز دختر به من چه
جیمین ویو
سوجون در غرق خون روی زمین افتاده بود
جیمین :سو..جون ...نههههه ...تو ...نمیتونیی...پاشووو..دیگه بگو شوخیع بگو یه شوخی مسخرست
همون موقع صدای اژیر پلیس به صدا درومد
پلیس:ایست
جیمین:من..من کاری نکردم
پلیس :اقا رو باش میگه کاری نکردم بگیرنیش مجرم رو
جیمین:بخدا راست میگم (گریع)
پایان فلش بک
ات ویو
جیمین نمیتونه اینکارو کنه نمیتونههههههه لطفا بگو شوخیه خواهش میکنم ساعت ۳ شب بود از اتاقم اومدم بیرون که برم قدم بزنم که جیمین رو دیدم
جیمین:ات ...ات چطوری دختر قشنگم
ات:...
جیمین:ات؟
ات:واقعا چطور تونستی
جیمین:چیو ؟
ات:اینکه دوستت رو ...
سرلشکر :جیمین پسرم بیا
جیمین:الان میام ات یه چند لحضه صبر کن
ات ویو به سمت پشت بوم
رفتم هومم چقدر منظره شب از اینجا
رفتم لب پشت بوم که پام سر خورد از بالا افتادم پایین و بعد سیاهییی
#جیمین#سناریو#بی تی اس
سوجون در غرق خون روی زمین افتاده بود
جیمین :سو..جون ...نههههه ...تو ...نمیتونیی...پاشووو..دیگه بگو شوخیع بگو یه شوخی مسخرست
همون موقع صدای اژیر پلیس به صدا درومد
پلیس:ایست
جیمین:من..من کاری نکردم
پلیس :اقا رو باش میگه کاری نکردم بگیرنیش مجرم رو
جیمین:بخدا راست میگم (گریع)
پایان فلش بک
ات ویو
جیمین نمیتونه اینکارو کنه نمیتونههههههه لطفا بگو شوخیه خواهش میکنم ساعت ۳ شب بود از اتاقم اومدم بیرون که برم قدم بزنم که جیمین رو دیدم
جیمین:ات ...ات چطوری دختر قشنگم
ات:...
جیمین:ات؟
ات:واقعا چطور تونستی
جیمین:چیو ؟
ات:اینکه دوستت رو ...
سرلشکر :جیمین پسرم بیا
جیمین:الان میام ات یه چند لحضه صبر کن
ات ویو به سمت پشت بوم
رفتم هومم چقدر منظره شب از اینجا
رفتم لب پشت بوم که پام سر خورد از بالا افتادم پایین و بعد سیاهییی
#جیمین#سناریو#بی تی اس
۷.۵k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.