همه چی از اون شب شروع شد...؟!p12

٪خب بعدش یونجی شی م به شما شلوار و پیرهن و یه ژاکت بافت میدیم و شما اوناذه میپوشید بعدش....(ادامشو تو فیک می‌خونید)
یونجی ویو.
بعد از کلی دعوا کردن بلاخره راضی شدیم که این کارو انجام بدیم و بریم که داشته باشیم...
خب از موتور پیاده شدیم و رفتیم داخل و جیمین رفت داخل و منم دویدم و پریدم بغلش وهنوز کیس نرفته بودیم که
٪کات
_چرا؟
٪چون بد پریدی(روبه یونجی)
خب از اول...


خب دوباره پریدم بغلش و داشتیم کیس می‌رفتیم که دوباره بزمجه گفت کاتتتتت
برای بار دهم داشتیم کیس می‌رفتیم که دیگه چیزی نگفت خداروشکر.
در هنگام کیس رفتن جیمین داشت می‌رفت سمت اتاق و درو باز کرد...
رفتیم سمت تخت منو گذاشت روش و روم خیمه زد(اهمممم)
بعد من باید پیراهنشو در میاوردم عوق حالم داره بهم میخورهههه...
بعد اینکه پیراهنشو در آوردم یه دِقه نگام رفت سمت سیکس پکاششش اوففف جونن
هویییی یونجی داری چی میگی؟اهههه
خب ولش
بعد اینکه به خودم اومدم باید...
جیمین ویو.
پیرهنمو دراورد و نگاش رفت به سیکس پکام...یه لبخند به نشانه ی قدرت زدم و به کارم ادامه دادم...
الان باید یه گوشه از ژاکتشو دربیارم...
نکته: بچه ها اگه سریال شیطان من رو دیده باشید میدونید منظورم چیه که دارم اینا رو می‌نویسم!
اوفففف یه بدن سفیدی دارهههه ژونننن... داشتم با بدنش حال میکردم که....
٪کات.آفرین عالی بودید خیلی طبیعی بود کارتون.
+_کامساهامنیدا(ممنون)
٪خب واسه امشب بسه


ادامه دارد...

شرطا
۱۲کامنت
۱۰لایک
ببخشید دیر گذاشتم😣💔