𝕻𝖆𝖗𝖙 ²⁴
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ²⁴
_ هیشش آروم باش £ این کش موی ا/ت نیست & بزار ببینم خودشه ÷ یعنی ا/ت این دخترس _ چی آمبولانس کی میرسه ٪ آقا نبضش نمیزنه دیگه ¥ چی یعنی میگید مرده ٪ متاسفانه بله _ صبر کن اونا باید دو تا دختر باشن & سانا تونسته بیاد بیرون £ از کجا میدونی & جلوی در جای کفش پاشنه بلند بود و ا/ت اصلا کفش باشنه بلند نمی پوشه ¥ نه نه ا/ت نرو ما میخواستیم بریم تو جنگل تا بهت کلبه رو نشون بدم نرووووو
از زبان تهیونگ:
شی آه و لیتا کنار جنازه بودن رفتم بیرون........هوا برام خفه بود سر در گم بودم دست کسی اومد روی شونه هام & حالت خوبه _ بدتر از این نمیشه نمیدونم جواب پدر و مادرش رو چی بدم & تقصیر تو نیست _ چرا تقصیر منه سانا میخواد برگرده پیشم نمیتونه و داره بخاطر من به همه صدمه میزنه &......... نگاهی به شی آه و لیتا کردم آمبولانس و پلیس اومدن ÷ دخترا پاشین اومدن ببرنش £ نه تر رو خدا نبرینش ٪ تهیونگ تویی _ آه سلام افسر ٪ تو اینجا چیکار میکنی. نگاهی به جنازه انداختم ٪ پس از آشنایی هاشی متاسفم. ٪ افسر باید جنازه رو ببریم . ٪ باشه تهیونگ ببخشید ولی دیگه باید ببریمش فردا صبح بیا برای کار هاش و میشه دخترا رو بگیری مانع نشن _ باشه ممنون
از زبان شی آه:
تهیونگ جلومو گرفت ¥ ته ولم کن _ بس کن ( با داد ) اون بر نمیگرده ¥ دارم خفه میشم اون هنوز آرزو داشت دلم برای خاله و عموش میسوزه _ چرا اونا ¥ اونا همون پدر و مادرشن البته ناتنی. صبح شده بود تهیونگ رفت تو اتاقش چن ساعت بعد فهمیدم بی خبر رفته بیرون و دنبال کار های جنازه ¥ لیتا خودتو جمع کن £ دلم براش تنگ میشه ¥.....( گریه میکنه )
.
.
.
.
.
امروز جنازه رو خاک میکردن و من میش خالش بودم ¥ خاله گریه نکنین دیگه ٪ اون بچه بی کس بود خدا چرا بردیش . تهیونگ اونور وایساده بود رفتم پیشش ¥ سانا رو پیدا کردین _ ارع گفتم ببرنش تو عمارت تا ما بیایم ¥ تهیونگ خودتو کنترل کن .
از زبان تهیونگ:
رسیدیم عمارت _ کجا بردینش ٪ اونجا.......رفتم پیش سانا = تهیونگ تویی بهشون بگو ولم کنن _ خودم بهشون گفتم = چیشده _ ا/ت کجاس = ا/ت کیه £ همونی کهکشتیش = آه اوندختره( نیشخند ) مرد تهیونگ تو فقط اونو میبینی منو نمیبینی دارم برای تو بال بال میزنم _ بس کن ( با داد ) تموم کن این کثیف کاریو خسته شدم از دستت....
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
_ هیشش آروم باش £ این کش موی ا/ت نیست & بزار ببینم خودشه ÷ یعنی ا/ت این دخترس _ چی آمبولانس کی میرسه ٪ آقا نبضش نمیزنه دیگه ¥ چی یعنی میگید مرده ٪ متاسفانه بله _ صبر کن اونا باید دو تا دختر باشن & سانا تونسته بیاد بیرون £ از کجا میدونی & جلوی در جای کفش پاشنه بلند بود و ا/ت اصلا کفش باشنه بلند نمی پوشه ¥ نه نه ا/ت نرو ما میخواستیم بریم تو جنگل تا بهت کلبه رو نشون بدم نرووووو
از زبان تهیونگ:
شی آه و لیتا کنار جنازه بودن رفتم بیرون........هوا برام خفه بود سر در گم بودم دست کسی اومد روی شونه هام & حالت خوبه _ بدتر از این نمیشه نمیدونم جواب پدر و مادرش رو چی بدم & تقصیر تو نیست _ چرا تقصیر منه سانا میخواد برگرده پیشم نمیتونه و داره بخاطر من به همه صدمه میزنه &......... نگاهی به شی آه و لیتا کردم آمبولانس و پلیس اومدن ÷ دخترا پاشین اومدن ببرنش £ نه تر رو خدا نبرینش ٪ تهیونگ تویی _ آه سلام افسر ٪ تو اینجا چیکار میکنی. نگاهی به جنازه انداختم ٪ پس از آشنایی هاشی متاسفم. ٪ افسر باید جنازه رو ببریم . ٪ باشه تهیونگ ببخشید ولی دیگه باید ببریمش فردا صبح بیا برای کار هاش و میشه دخترا رو بگیری مانع نشن _ باشه ممنون
از زبان شی آه:
تهیونگ جلومو گرفت ¥ ته ولم کن _ بس کن ( با داد ) اون بر نمیگرده ¥ دارم خفه میشم اون هنوز آرزو داشت دلم برای خاله و عموش میسوزه _ چرا اونا ¥ اونا همون پدر و مادرشن البته ناتنی. صبح شده بود تهیونگ رفت تو اتاقش چن ساعت بعد فهمیدم بی خبر رفته بیرون و دنبال کار های جنازه ¥ لیتا خودتو جمع کن £ دلم براش تنگ میشه ¥.....( گریه میکنه )
.
.
.
.
.
امروز جنازه رو خاک میکردن و من میش خالش بودم ¥ خاله گریه نکنین دیگه ٪ اون بچه بی کس بود خدا چرا بردیش . تهیونگ اونور وایساده بود رفتم پیشش ¥ سانا رو پیدا کردین _ ارع گفتم ببرنش تو عمارت تا ما بیایم ¥ تهیونگ خودتو کنترل کن .
از زبان تهیونگ:
رسیدیم عمارت _ کجا بردینش ٪ اونجا.......رفتم پیش سانا = تهیونگ تویی بهشون بگو ولم کنن _ خودم بهشون گفتم = چیشده _ ا/ت کجاس = ا/ت کیه £ همونی کهکشتیش = آه اوندختره( نیشخند ) مرد تهیونگ تو فقط اونو میبینی منو نمیبینی دارم برای تو بال بال میزنم _ بس کن ( با داد ) تموم کن این کثیف کاریو خسته شدم از دستت....
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
۷۲.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.