black dream p20
اینبار جئون بود که میخندید ، خنده ای که خیلی وقت بود از یاد برده بود
تمام التماس و بغض توانش رو توی چشماش ریخت و با لحن مظلومی لب زد
" لطفا نزارم توی آب، سرده مریض میشم" a,t
اما نه ، جئون گول بخور این اداها نیست!
لبخند شیطانی زد و دم گوشش لب زد
" شرمنده دیگه دیره ، هر کی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه" jk
و پرتش کرد توی آب ، بلند بلند شروع کرد خندیدن
از سرما به خودش میلرزید و دندوناش به هم میخورد
حرصی سمتش رفت و نشگون محکمی از بازوش گرفت
کمرش رو گرفت سمت خودش و سفت نگهش داشت
چشماش خشم رو فریاد میزد و اثری از خنده ی چند ثانیه پیش توش نبود!
" وقتی بهت میخندم پرو نشو دختره ی چموش"jk
زخمش می سوخت و کمرش از شدت فشار های دستاش به درد افتاده بود
با اخم دستای اونو جدا کرد و از آب بیرون رفت
اعتراف میکرد خنده ی زیبایی داشت با اینکه خیلی کم میخندید !
حوله کوچکی توی موهاش تاب میخورد و با خشم زل زد به دختر روبهروش
" بار آخرت باشه انقدر خودمونی میشی حواست باشه کی هستی و برای چی اینجایی" jk
لباسش کامل به تنش چسبیده بود و برجستگی های بدنش کامل پیدا بود ، حوله رو دور تن خودش پیچید که صدای پوزخند جئون توی فضا پیچید
" فکر میکنی جذبت شدم انقدر خودتو میگیری؟" jk
مثل خودش پوزخند زد و حوله رو سفت بست
" واسم مهم نیست نظرت جئون ،من ارزش خودمو میدونم که اینکارو میکنم وگرنه بهتر تو هم هست چرا تو؟" a,t
سیلی محکمی روی گونه چپش فرود اومد
اما نه جیغ نه گریه نه تعجب ، همون پوزخند!
با تمسخر سرش رو بالا اورد و توی چشمای پر از خشم جئون خیره شد
"معلوم واست گرون تموم شد " a,t
و پشت بهش کرد و از اتاق بیرون اومد
منتظر پاش رو روی زمین می کوبید تا اینکه در باز شد
چهره سوالی جئون رو دید لب زد
"من لباس میخوام ، همه چی" a,t
شونه ای بالا انداخت
"به من ربطی نداره" jk
"پس به عمم ربط داره؟ تو منو اوردی اینجا پس لباسم باید بهم بدی "a,t
یه دست لباس روی تخت انداخت
"اینارو بپوش ، میریم بیرون انقدر غر نزن" jk
با رفتنش ، سریع لباسا رو پوشید، حرصی کمربند رو تنگ تر کرد و رفت توی سالن
" اینا برای من بزرگه نمیتونم بپوشم " a,t
خنثی به لباساش نگاهی انداخت
" میتونی لخت بیای ، هر جور راحتی "jk
تمام التماس و بغض توانش رو توی چشماش ریخت و با لحن مظلومی لب زد
" لطفا نزارم توی آب، سرده مریض میشم" a,t
اما نه ، جئون گول بخور این اداها نیست!
لبخند شیطانی زد و دم گوشش لب زد
" شرمنده دیگه دیره ، هر کی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه" jk
و پرتش کرد توی آب ، بلند بلند شروع کرد خندیدن
از سرما به خودش میلرزید و دندوناش به هم میخورد
حرصی سمتش رفت و نشگون محکمی از بازوش گرفت
کمرش رو گرفت سمت خودش و سفت نگهش داشت
چشماش خشم رو فریاد میزد و اثری از خنده ی چند ثانیه پیش توش نبود!
" وقتی بهت میخندم پرو نشو دختره ی چموش"jk
زخمش می سوخت و کمرش از شدت فشار های دستاش به درد افتاده بود
با اخم دستای اونو جدا کرد و از آب بیرون رفت
اعتراف میکرد خنده ی زیبایی داشت با اینکه خیلی کم میخندید !
حوله کوچکی توی موهاش تاب میخورد و با خشم زل زد به دختر روبهروش
" بار آخرت باشه انقدر خودمونی میشی حواست باشه کی هستی و برای چی اینجایی" jk
لباسش کامل به تنش چسبیده بود و برجستگی های بدنش کامل پیدا بود ، حوله رو دور تن خودش پیچید که صدای پوزخند جئون توی فضا پیچید
" فکر میکنی جذبت شدم انقدر خودتو میگیری؟" jk
مثل خودش پوزخند زد و حوله رو سفت بست
" واسم مهم نیست نظرت جئون ،من ارزش خودمو میدونم که اینکارو میکنم وگرنه بهتر تو هم هست چرا تو؟" a,t
سیلی محکمی روی گونه چپش فرود اومد
اما نه جیغ نه گریه نه تعجب ، همون پوزخند!
با تمسخر سرش رو بالا اورد و توی چشمای پر از خشم جئون خیره شد
"معلوم واست گرون تموم شد " a,t
و پشت بهش کرد و از اتاق بیرون اومد
منتظر پاش رو روی زمین می کوبید تا اینکه در باز شد
چهره سوالی جئون رو دید لب زد
"من لباس میخوام ، همه چی" a,t
شونه ای بالا انداخت
"به من ربطی نداره" jk
"پس به عمم ربط داره؟ تو منو اوردی اینجا پس لباسم باید بهم بدی "a,t
یه دست لباس روی تخت انداخت
"اینارو بپوش ، میریم بیرون انقدر غر نزن" jk
با رفتنش ، سریع لباسا رو پوشید، حرصی کمربند رو تنگ تر کرد و رفت توی سالن
" اینا برای من بزرگه نمیتونم بپوشم " a,t
خنثی به لباساش نگاهی انداخت
" میتونی لخت بیای ، هر جور راحتی "jk
۳۸.۱k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.