Trust me part. 5
بهم اعتماد کن
پارت پنجم
(っ'-')╮=͟͟͞͞💌(っ'-')╮=͟͟͞͞💌(っ'-')╮=͟͟͞͞💌
شاخ اون اکیپ پارک جیمین کنار من نشسته بود
همیشه هم ساکت بود ولی وقتی عصبی میشد دست خودش نبود و هیچ کدوم از اونا نمی تونست بالا تر از اون حرف بزنن
لبخند زورکی زدمو سرمو تکون دادم و از سر جام پاشدم و سمت در سالون رفتم که دیدیم لیا و شیون بدو بدو دارن میان سمت من
سیون: ما......... ها........ هو........ پی
+ چطونه چرا دارین نفس نفس میزنین
لیا دستمو گرفت و منو میکشوند سمت در دانشگاه همه جمع شده بودن دم در همه رو کنار زدم دیدم هوپی و سوهو دارن با هم دعوا می کنن رفتم جلو هوپی رو کنار کشیدم
+چه مرگته هااااااا چته دست بردار وقتی نمی خوام یعنی نمی خوام
سوهو: این عوضی کیه؟
+به تو هیچ ربطی نداره گمشو
سوهو: من باید باهات حرف بزنم باید حرفمو گوش کنی
+ چه حرفی مونده وقتی با یکی دیگه دیدمت بعد این که امدی و با داد سعی می کرد منو برگردونی سا موقعی که تصادف کردم امدی بالا سرم حتی حالمو پرسید؟؟
سوهو: ما.......
-چخبره؟؟ چرا سرتو کشید رو سرت مرتیکه؟
سوهو: اینجا همه موکل این خانومن
-حالاکه باشیم شما مشکل داری؟؟؟ جوجه ماشینی از بابات پول نگرفتی که با یک دختر دیگه بگردی امدی یادی از قدیمات کنی؟؟
سوهو: پارک حرف دهنتو بفهم
-اونی که باید بفهمه تویی وقتی می گه نمی خواد باهات حرف بزنه چه گیری دادی ؟؟؟؟؟؟
جیمین از توی جیبش پول در اورد زد به سینش
- حالا گمشو نکبت دیگه این ورا پیدا نشه
سوهو عقب عقب رفتو از بین جمعیت گم شد
رمو سمت هوپی کردم
+هوپی چند بار بهت بگم باهاش در نیوفته این حیوان ادم نمیشه تو باز با این دربیفت
- نمایش تمام شد بفرمایید
همه به هم نگاه کردن
-(با داد) برید دیگههههه
همه سمت سالون رفتن و هرکس داخل کلاس خودش رفت
سمت جیمین رفتمو با سردی تمام بهش گفتم
+ ممنون
و سمت هوپی رفتم. بردمش توی سالون
( از دیدی جیمین)
کل سالون رو میدوید از این همه سر سختیش خوشم میامد
ته: به چی نگاه می کنی جیم؟
جیمین: هیچی ته برو برا من اب بگیر بیا
ته: باز تو منو دیدی یاد اب افتادی
جیمین: ته
ته: باش باو
بالاخره زنگ خورد و همه از سالون رفت بیرون ماها روی پله سالون نشست منم کنارش نشستم با هاش حرف زدم که با یک لبخند زورکی جوابمو داد و رفت از سالون می خواست بره بیرون که دوستاش امدن و بدو بدو بردنش
ابرو انداختم بالا با کمال ارمش سمت در سالون رفتم دیدم همه جمع شدن
همه رو کنار زدم دیدم هوپی و سوهو دارن دعوا می کن
............
بمانید در خماری😁
دوستون دارم💛
نظر یادتون نره😘
پارت پنجم
(っ'-')╮=͟͟͞͞💌(っ'-')╮=͟͟͞͞💌(っ'-')╮=͟͟͞͞💌
شاخ اون اکیپ پارک جیمین کنار من نشسته بود
همیشه هم ساکت بود ولی وقتی عصبی میشد دست خودش نبود و هیچ کدوم از اونا نمی تونست بالا تر از اون حرف بزنن
لبخند زورکی زدمو سرمو تکون دادم و از سر جام پاشدم و سمت در سالون رفتم که دیدیم لیا و شیون بدو بدو دارن میان سمت من
سیون: ما......... ها........ هو........ پی
+ چطونه چرا دارین نفس نفس میزنین
لیا دستمو گرفت و منو میکشوند سمت در دانشگاه همه جمع شده بودن دم در همه رو کنار زدم دیدم هوپی و سوهو دارن با هم دعوا می کنن رفتم جلو هوپی رو کنار کشیدم
+چه مرگته هااااااا چته دست بردار وقتی نمی خوام یعنی نمی خوام
سوهو: این عوضی کیه؟
+به تو هیچ ربطی نداره گمشو
سوهو: من باید باهات حرف بزنم باید حرفمو گوش کنی
+ چه حرفی مونده وقتی با یکی دیگه دیدمت بعد این که امدی و با داد سعی می کرد منو برگردونی سا موقعی که تصادف کردم امدی بالا سرم حتی حالمو پرسید؟؟
سوهو: ما.......
-چخبره؟؟ چرا سرتو کشید رو سرت مرتیکه؟
سوهو: اینجا همه موکل این خانومن
-حالاکه باشیم شما مشکل داری؟؟؟ جوجه ماشینی از بابات پول نگرفتی که با یک دختر دیگه بگردی امدی یادی از قدیمات کنی؟؟
سوهو: پارک حرف دهنتو بفهم
-اونی که باید بفهمه تویی وقتی می گه نمی خواد باهات حرف بزنه چه گیری دادی ؟؟؟؟؟؟
جیمین از توی جیبش پول در اورد زد به سینش
- حالا گمشو نکبت دیگه این ورا پیدا نشه
سوهو عقب عقب رفتو از بین جمعیت گم شد
رمو سمت هوپی کردم
+هوپی چند بار بهت بگم باهاش در نیوفته این حیوان ادم نمیشه تو باز با این دربیفت
- نمایش تمام شد بفرمایید
همه به هم نگاه کردن
-(با داد) برید دیگههههه
همه سمت سالون رفتن و هرکس داخل کلاس خودش رفت
سمت جیمین رفتمو با سردی تمام بهش گفتم
+ ممنون
و سمت هوپی رفتم. بردمش توی سالون
( از دیدی جیمین)
کل سالون رو میدوید از این همه سر سختیش خوشم میامد
ته: به چی نگاه می کنی جیم؟
جیمین: هیچی ته برو برا من اب بگیر بیا
ته: باز تو منو دیدی یاد اب افتادی
جیمین: ته
ته: باش باو
بالاخره زنگ خورد و همه از سالون رفت بیرون ماها روی پله سالون نشست منم کنارش نشستم با هاش حرف زدم که با یک لبخند زورکی جوابمو داد و رفت از سالون می خواست بره بیرون که دوستاش امدن و بدو بدو بردنش
ابرو انداختم بالا با کمال ارمش سمت در سالون رفتم دیدم همه جمع شدن
همه رو کنار زدم دیدم هوپی و سوهو دارن دعوا می کن
............
بمانید در خماری😁
دوستون دارم💛
نظر یادتون نره😘
۱۴.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.