P:achar
هانا:ام من میترسم
کوک:وا از چی عشقم؟(خنده)
هانا:اینکه دوباره کسی اذیتم کنه
کوک:چی؟نه نترس کسی جرئتش رو نداره عشقم اگرهم کردن با خودم عشقم
هانا:باش خدافظیییییی(من همیشه با رلم اینجوری خدافظی میکنم)
فلش کادر به مدرسه
یه خری:وای دوباره هانا
یه خری:باید بکشیمش این یه شیطانه
یه خری:ولی اون شیطان نیست
یه خری:منظورت چیه؟
یه خری:کسی که پشتشه یه شیطانه
یه خری:هه!از شیطانم بالاتر
یه خری:یک دو سه حالا بیخیاله..چی میگفتین؟
یه خری:خاکا تو سرررررررر
یه خری:هوففف بسه الان زنگ میخوره
یه خری:اره پاشو بریم سره کلاس
یه خری:اهوم
ویو هانا
چرا همه اینجوری نگام میکنن؟مگه ارث باباشون رو خوردم؟
هانا:ام چرا اینجوری نگاهم میکنین؟
یه خری:هانا تو باید از اینجا بری
هانا:منظورت چیه
همون یه خره:از این مدرسه گمشووووو(داد)
هانا:با گریه از اونجا رفتم
هانا:اخه چرا اینجوری باهام حرف زدن که یهو
هانا:تو اونارو کشتی؟
کوک:اره بیب…
حالا فهمیدم که چرا داشتم برمیگشتم خونه که دیدم کوک جلوی دره یه بیمارستانه برام سوال شد اونجا چی میخواد؟
هانا:ام عشقم
کوک:او بیبی اینجایی؟
هانا:اهوم تو اینجا چی میخوای؟
کوک:بیبی من اینجام تا بخاطره عروسکم خودمو خوب کنم
هانا:جدیییییی؟؟؟؟
کوک:اهوم
هانا:پسسس بیا یه زندگی جدید رو شروع کنیم
کوک:چشم بیبی
یکسال بعد(#ادمین_گشاده)
کوک مریضیشو خوب کرد و ماهم ۲ تا بچه داریم
یکیش ممد جئون
یکی دیگه هم علی جئون
ببخشید اگه بد بود بیبی هام
کوک:وا از چی عشقم؟(خنده)
هانا:اینکه دوباره کسی اذیتم کنه
کوک:چی؟نه نترس کسی جرئتش رو نداره عشقم اگرهم کردن با خودم عشقم
هانا:باش خدافظیییییی(من همیشه با رلم اینجوری خدافظی میکنم)
فلش کادر به مدرسه
یه خری:وای دوباره هانا
یه خری:باید بکشیمش این یه شیطانه
یه خری:ولی اون شیطان نیست
یه خری:منظورت چیه؟
یه خری:کسی که پشتشه یه شیطانه
یه خری:هه!از شیطانم بالاتر
یه خری:یک دو سه حالا بیخیاله..چی میگفتین؟
یه خری:خاکا تو سرررررررر
یه خری:هوففف بسه الان زنگ میخوره
یه خری:اره پاشو بریم سره کلاس
یه خری:اهوم
ویو هانا
چرا همه اینجوری نگام میکنن؟مگه ارث باباشون رو خوردم؟
هانا:ام چرا اینجوری نگاهم میکنین؟
یه خری:هانا تو باید از اینجا بری
هانا:منظورت چیه
همون یه خره:از این مدرسه گمشووووو(داد)
هانا:با گریه از اونجا رفتم
هانا:اخه چرا اینجوری باهام حرف زدن که یهو
هانا:تو اونارو کشتی؟
کوک:اره بیب…
حالا فهمیدم که چرا داشتم برمیگشتم خونه که دیدم کوک جلوی دره یه بیمارستانه برام سوال شد اونجا چی میخواد؟
هانا:ام عشقم
کوک:او بیبی اینجایی؟
هانا:اهوم تو اینجا چی میخوای؟
کوک:بیبی من اینجام تا بخاطره عروسکم خودمو خوب کنم
هانا:جدیییییی؟؟؟؟
کوک:اهوم
هانا:پسسس بیا یه زندگی جدید رو شروع کنیم
کوک:چشم بیبی
یکسال بعد(#ادمین_گشاده)
کوک مریضیشو خوب کرد و ماهم ۲ تا بچه داریم
یکیش ممد جئون
یکی دیگه هم علی جئون
ببخشید اگه بد بود بیبی هام
۳.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.