خواب سمتو کامنت کن
خواب دیدم تویه کشتیم . کشتی آقای خرچنگ بود تو باب اسفنجی بعد مایکی جلوی کشتی بود . یهو میتسویا اومد به مایکی یه گردنبند دوستی داد. گفت من باید برای محافظت از تومان برم کانتومانجی(مثل باجی که رفت والهلا). بعد لباسشو دراورد پرید تو آب از کشتی زد بیرون. بعد متوجه شدم تویه پیاده روی پارک نزدیک خونمونم. بچگی های ران و ریندو رو دیدم. ریندو ساکت یه گوشه نشسته بود از ران پرسیدم این چرا اینقدر ساکته گفت تو تصادف شنوایی و بیناییشو از دست داده.منم یکم چشمام سیاهی رفت وقتی چشمام رو باز کردم همه جا پر از خون شده بود .جنازه بوختاپوس تو باب اسفنجی رو دیدم که سرش از تنش جدا شده بود. بعد یهو از خواب بیدار شدم یادم افتاد اصلا مایکی خودش رهبر کانتو مانجی بود.😂
توهم خوابتو تعریف کن بخندیم:
توهم خوابتو تعریف کن بخندیم:
۴.۹k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.