ازدواج اجباری پارت ۷۶
#ازدواج_اجباری
پارت 76
ات : بوی سوختنی میاد🥺
ج..جیمین توییی
یونا : امروز قراره تو اتیش بسوزی ات خانم (اروم)
تروخدا کیه
درو باز کن
حق..حق..
اتیش داره میگیره
کمک..کمکک(باداد)
تروخدا کمک کنید
حق.حق
جیمین...جیمینینینن(باداد)
تروخدا کمکم کنید
تروخدا
من نمیخامبمیرم
حق..حقق...(باداد )
کمککممکنیدد
ویو جیمین :
بوی سوختنی میومد
وصدای کمک
کفشامو پوشیدم و رفتم بیرون
دیدم انباری داره اتیش میگیره
جیمین : ات
ات اون توییی ؟ (باداد)
ات :
حق..تروخدا کمکم کن
تروخدااا
جیمین : باشه
اروم باش
چیزی نیست
الان زنگمیزنم اتش نشانی
خوب ؟
ات :
سریع تر
تروخداا
حق..حق..
جیمینزنگ زد بهاتش نشانی و به لینام گفت بیاد
همسایه ها هم جمع شده بودن
اتش نشانی : نگران نباشید( خندم گرفت 😂)
یک ساعت بعد :
اتش نشانی ات رو نجات داد و
رفتن بیمارستان و ..
پارت 76
ات : بوی سوختنی میاد🥺
ج..جیمین توییی
یونا : امروز قراره تو اتیش بسوزی ات خانم (اروم)
تروخدا کیه
درو باز کن
حق..حق..
اتیش داره میگیره
کمک..کمکک(باداد)
تروخدا کمک کنید
حق.حق
جیمین...جیمینینینن(باداد)
تروخدا کمکم کنید
تروخدا
من نمیخامبمیرم
حق..حقق...(باداد )
کمککممکنیدد
ویو جیمین :
بوی سوختنی میومد
وصدای کمک
کفشامو پوشیدم و رفتم بیرون
دیدم انباری داره اتیش میگیره
جیمین : ات
ات اون توییی ؟ (باداد)
ات :
حق..تروخدا کمکم کن
تروخدااا
جیمین : باشه
اروم باش
چیزی نیست
الان زنگمیزنم اتش نشانی
خوب ؟
ات :
سریع تر
تروخداا
حق..حق..
جیمینزنگ زد بهاتش نشانی و به لینام گفت بیاد
همسایه ها هم جمع شده بودن
اتش نشانی : نگران نباشید( خندم گرفت 😂)
یک ساعت بعد :
اتش نشانی ات رو نجات داد و
رفتن بیمارستان و ..
۱۲.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.