سناریو استری کیدز وقتی پریودی فشارت می اُفتاده
چان : به محض اینکه می فهمه دستگاه فشار رو میاره و فشارت رو میگیره و بعدش بغلت میکنه می برتت بیمارستان
لینو : فشارت به 4 رسیده بود و الان توی بیمارستان زیر سرمی و لینو هم دستت رو گرفته و با لبخند بهت خیره شده و مدام حالت رو می پرسه
چانگبین : متاسفانه وقتی خونه نبود این اتفاق برات می افته قرار بود امروز زود تر برگرد خونه چون میدونست پریودی ولی فکر نمی کرد اینجوری بشی در انتظار چانگبین به در خیره شده بودی ولی دیدی فایده ای نداره دمای بدنت هر لحظه داره پایین تر میاد پس پاشدی تا به چانگبین زنگ بزنی اما چشات سیاهی رفت و پهن زمین شدی چانگبین رسید خونه با لبخند وارد شد اما وقتی تو رو دید اشک از چشماش جاری شد و زنگ زد به آمبولانس و مدام خودش رو سرزنش می کرد
جیسونگ : درباره ی اینکه حالت خیلی بد بود چیزی بهش نگفته بودی و سعی می کردی لبخندت رو جلوش حفظ کنی چون داشتی تظاهر می کردی که حالت خوبه با یک لبخند مصنوعی بهش گفتی: «من میرم سرویس و اونم گفت : « باشه و بهت لبخند زد اما همین که اولین قدم رو برداشتی روی زمین ولو شدی صدای اُفتادنت هان رو ترسوند و هان با سرعت به طرفت اومد و دید مثل گچ دیوار سفید شدی و رنگت خیلی پریده پس سریع بلندت کرد و بردت بیمارستان و اونجا سرزنشت می کرد که چرا بهش نگفته بودی
فیلیکس : نمی خواستی فیلیکس و ناراحت کنی پس بهش چیزی نگفتی ولی وقتی خواستید تلویزیون نگاه کنید فیلیکس دستات رو گرفت و با لحنی نگران گفت : « چرا انقدر یخی؟» و تو هم دیگه نتونستی دردت رو ازش پنهان کنی و با صدای لرزونت گفتی : «فیلیکس حالم اصلا خوب نیست» و اونم گفت : « بیبی گرل تا منو داری غم نداری «😂اونکه بله😂» الان میبرمت بیمارستان
هیون : « الان توی درمانگاه بی حال توی بغل هیون نشستی و دکتر هم داره فشارت رو میگیره هیون هم مدام سرت رو می بوسه دم گوشت زمزمه میکنه : « دوباره همون بیبی گرل خوشحال خودم بشو»
سونگمین : « خودش داره فشارت رو میگیره و چون یکم از پزشک های داخل کمپانی چیز یاد گرفته سریع میره و از داروخانه برات سرم میخره و خودش برات سرم میزنه و تا سرمت تموم بشه پایین مبل با لبخندی دلگرم کننده نگاهت میکنه
آی ان : دست و پاش رو گم میکنه و الان داره در به در دنبال یک چیز شیرین میگرده که بده بخوری و یکم فشارت رو تنظیم کنه
لایک یادت نره 💓😇
لینو : فشارت به 4 رسیده بود و الان توی بیمارستان زیر سرمی و لینو هم دستت رو گرفته و با لبخند بهت خیره شده و مدام حالت رو می پرسه
چانگبین : متاسفانه وقتی خونه نبود این اتفاق برات می افته قرار بود امروز زود تر برگرد خونه چون میدونست پریودی ولی فکر نمی کرد اینجوری بشی در انتظار چانگبین به در خیره شده بودی ولی دیدی فایده ای نداره دمای بدنت هر لحظه داره پایین تر میاد پس پاشدی تا به چانگبین زنگ بزنی اما چشات سیاهی رفت و پهن زمین شدی چانگبین رسید خونه با لبخند وارد شد اما وقتی تو رو دید اشک از چشماش جاری شد و زنگ زد به آمبولانس و مدام خودش رو سرزنش می کرد
جیسونگ : درباره ی اینکه حالت خیلی بد بود چیزی بهش نگفته بودی و سعی می کردی لبخندت رو جلوش حفظ کنی چون داشتی تظاهر می کردی که حالت خوبه با یک لبخند مصنوعی بهش گفتی: «من میرم سرویس و اونم گفت : « باشه و بهت لبخند زد اما همین که اولین قدم رو برداشتی روی زمین ولو شدی صدای اُفتادنت هان رو ترسوند و هان با سرعت به طرفت اومد و دید مثل گچ دیوار سفید شدی و رنگت خیلی پریده پس سریع بلندت کرد و بردت بیمارستان و اونجا سرزنشت می کرد که چرا بهش نگفته بودی
فیلیکس : نمی خواستی فیلیکس و ناراحت کنی پس بهش چیزی نگفتی ولی وقتی خواستید تلویزیون نگاه کنید فیلیکس دستات رو گرفت و با لحنی نگران گفت : « چرا انقدر یخی؟» و تو هم دیگه نتونستی دردت رو ازش پنهان کنی و با صدای لرزونت گفتی : «فیلیکس حالم اصلا خوب نیست» و اونم گفت : « بیبی گرل تا منو داری غم نداری «😂اونکه بله😂» الان میبرمت بیمارستان
هیون : « الان توی درمانگاه بی حال توی بغل هیون نشستی و دکتر هم داره فشارت رو میگیره هیون هم مدام سرت رو می بوسه دم گوشت زمزمه میکنه : « دوباره همون بیبی گرل خوشحال خودم بشو»
سونگمین : « خودش داره فشارت رو میگیره و چون یکم از پزشک های داخل کمپانی چیز یاد گرفته سریع میره و از داروخانه برات سرم میخره و خودش برات سرم میزنه و تا سرمت تموم بشه پایین مبل با لبخندی دلگرم کننده نگاهت میکنه
آی ان : دست و پاش رو گم میکنه و الان داره در به در دنبال یک چیز شیرین میگرده که بده بخوری و یکم فشارت رو تنظیم کنه
لایک یادت نره 💓😇
۱.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.