گایز امیدوارم بعد خوندن این پارت نیاید در خونم بزنینم 🗿🤝🏻
پارت ۶
-داشتیم صبونه میخوریدم ک یهو ا.ت گف
+چرا منو دزدیدی وقتی باهام انقدر مهربونی؟
-(حرف نیمزنه)
+با توعم چانگبین تو حتی عموی منم نیستی
-ولی پسر عموت ک هستم
+تو فقط با من نسیت خونی داری همین
-ا.ت میفهمی چی میگی (با عصبانیت و ها.ت بودن زیاددد)
+چانگبین خیلی جدی حرف میزد(تو دلش گف)
+بیشتر از هر وقتی میدونم چی میگم*ب چانگبین گف
-خب اینم بیشتر از هر موقعیتی بدون ک بعدا بخاطر اینکه دزدیدمت ازم تشکر میکنی
+دلیلی نمیدونم تو خانوادمم کش.تی
-حواسم نبود یهویی بلند داد زدم: بخاطر خودت بود
+چی؟ هه بخاطر خودم؟ خودم میدونم خانوادم چقدر دوسم داشتن
-اره دیقا همونایی بودن ک میخواستن بفروشنت (پیسرم سوتی داد)
ویو چانگبین:
-انقدر از دست ا.ت عصبی شدم ک ی لحظه نفهمیدم چی گفتم الان یعنی من ب ا.ت حقیقت رو گفتم؟ ا.ت بعد حرفم چشاش پر اشک شد و از سرمیز پاشد و رف اتاقش
-منم پاشدم خواستم برم تو اتاقم ک صدای ا.ت رو شنیدم داشت گریه میکرد
-رفتم تو اتاقم و ی کت شروال مشکی پوشیدم بلد نبودم کراوات ببندم برای همین رفتم تو اتاق ا.ت
ویو ا.ت:
+بعد اون حرف چانگبین باورم نمیشد شاید داره دروغ میگه مادر پدرم نمیتونن همچین آدمایی باشن همینطور تو فکر بودم که چانگبین در اتاق رو بدون اجازه باز کرد گف
-هوی خانم سئو ا.ت بلدی کراوات ببندی؟
+مرت.یکه ال.اغ صد بار بت نگفتم در بزن بعد بیا برگشتم دیدم چانگبین خیلی ها.ت شده بودناموصا
-میشه کراواتم رو ببندییی؟
+بیا جلو تا ببندم
-اوکییی
+چانگبین اومد جلوم بلند شدم داشتم کراواتش رو میبستم ک یهو کمرم رو گرف و ب خودش چس.بوند
+هوی چانگبین از روم بلند شو
-اون وقت اگ نخوام؟
+خودم بلندت میکنم
+هرچی زور زدم نتونستم از روم بلندش کنم ک یهو....(میسپرم ب ذهن های کثیفتون:)
حسابی باید حمایت کنید تا پارت جدیدو بزارماااا
-داشتیم صبونه میخوریدم ک یهو ا.ت گف
+چرا منو دزدیدی وقتی باهام انقدر مهربونی؟
-(حرف نیمزنه)
+با توعم چانگبین تو حتی عموی منم نیستی
-ولی پسر عموت ک هستم
+تو فقط با من نسیت خونی داری همین
-ا.ت میفهمی چی میگی (با عصبانیت و ها.ت بودن زیاددد)
+چانگبین خیلی جدی حرف میزد(تو دلش گف)
+بیشتر از هر وقتی میدونم چی میگم*ب چانگبین گف
-خب اینم بیشتر از هر موقعیتی بدون ک بعدا بخاطر اینکه دزدیدمت ازم تشکر میکنی
+دلیلی نمیدونم تو خانوادمم کش.تی
-حواسم نبود یهویی بلند داد زدم: بخاطر خودت بود
+چی؟ هه بخاطر خودم؟ خودم میدونم خانوادم چقدر دوسم داشتن
-اره دیقا همونایی بودن ک میخواستن بفروشنت (پیسرم سوتی داد)
ویو چانگبین:
-انقدر از دست ا.ت عصبی شدم ک ی لحظه نفهمیدم چی گفتم الان یعنی من ب ا.ت حقیقت رو گفتم؟ ا.ت بعد حرفم چشاش پر اشک شد و از سرمیز پاشد و رف اتاقش
-منم پاشدم خواستم برم تو اتاقم ک صدای ا.ت رو شنیدم داشت گریه میکرد
-رفتم تو اتاقم و ی کت شروال مشکی پوشیدم بلد نبودم کراوات ببندم برای همین رفتم تو اتاق ا.ت
ویو ا.ت:
+بعد اون حرف چانگبین باورم نمیشد شاید داره دروغ میگه مادر پدرم نمیتونن همچین آدمایی باشن همینطور تو فکر بودم که چانگبین در اتاق رو بدون اجازه باز کرد گف
-هوی خانم سئو ا.ت بلدی کراوات ببندی؟
+مرت.یکه ال.اغ صد بار بت نگفتم در بزن بعد بیا برگشتم دیدم چانگبین خیلی ها.ت شده بودناموصا
-میشه کراواتم رو ببندییی؟
+بیا جلو تا ببندم
-اوکییی
+چانگبین اومد جلوم بلند شدم داشتم کراواتش رو میبستم ک یهو کمرم رو گرف و ب خودش چس.بوند
+هوی چانگبین از روم بلند شو
-اون وقت اگ نخوام؟
+خودم بلندت میکنم
+هرچی زور زدم نتونستم از روم بلندش کنم ک یهو....(میسپرم ب ذهن های کثیفتون:)
حسابی باید حمایت کنید تا پارت جدیدو بزارماااا
۲۱.۵k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.