عروسک خانوم من
p3
زنگ کلاس خورد و همه رفتن سر جاشون و کوک که سر میز بود نشست و بعد از اون ا.ت در حالی که روی کول تهیونگ بود کنار میز
تهیونگ: پاشو ا.ت میخواد بشینه
کوک: دلم نمیخواد
ا.ت: میشه پاشی من پام زخم شده
کوک: به من دستور میدی
ا.ت: هی میگم پاشی دیگه
کوک: و این یعنی دستور.....اوکی بیا بشین
کوک از جاش بلند شد و تهیونگ ا.ت رو روی صندلی گذاشت و رفت...کوک هم سر جاش نشست....ا.ت روش رو کرد سمت کوک و گفت
ا.ت: میخوای عوض کمکت برات چیکار کنم
کوک: ......
ا.ت: خب میتونی فکر کنی
کوک: هه تو میخوای بهم بگی چیکار کنم ریزه میزه( با انگشت زد تو سر ا.ت)
ا.ت: واییی نه خوب
کوک: پس ساکت باش
ا.ت دیگه چیزی نگفت و اون زنگ رو کوک فقط چشماش روی هم گذاشته بود و ا.ت داشت تند تند جمع و تفریق ها رو مینوشت.....زنگ که خورد تهیونگ امد پیش ا.ت
تهیونگ: پات بهتره
ا.ت: خوب میشه یه خورده زخم شده
تهیونگ: فردا یه کرم هست میگن برا زخم خیلی خوبه میارم
ا.ت: ولی من مشکلی ندارم
ا.ت برای اینکه ثابت کنه که مشکلی نیست پاش رو از صندلی یکم بالا آورد که تهیونگ گفت
تهیونگ: ا.تتتتت پاتو نگا
ا.ت: وای ک...کل پام خونی شده
تهیونگ: چی میگی داره خونریزی میکنی نگاه عین شید آب داره خون از ته پات میریزه
کوک با اینکه زیاد خونریزی دیده بود اما میخواست ببینه که میتونه جلو خون هم خونسرد باشه یا نه پس لای پلکاش رو باز کرد و نگاه یای ا.ت کرد که داشت به شدت خونریزی میکرد
کوک: چطوری نفهمیدی داره از پات خون میاد!؟
ا.ت: نمیدونم.....
تهیونگ: پاشو بریم پیش بهیار
ا.ت: نمیخواد الان زنگ میخوره برو سر جات بشین
تهیونگ: اما......
کوک: برو سر جات تهیونگ
کوک ویو
یکم ناراحت شدم که باهاش بد بودم چون حقش نبود وقتی اینجوری پاش زخمه من بگم داری دستور میدی بهم
زنگ خورد این زنگ آخر بودو هنر داشتند
معلم: خب بچهها آرزوشون رو نقاشی کنید
ا.ت دفتر نقاشیش رو در آورد و یه نگاه به کوک کرد که داشت به دفتر نگاه میکرد
ا.ت: تو دفتر اوردی
کوک: نه
ا.ت: هعی اشکال نداره من بهت برگه میدم و مداد رنگی
ا.ت مدادرنگیاش رو گذاشت وسطشون و یه برگه از دفترش کند و جلوی کوک گذاشت
کوک: بچه آرزوت چیه
ا.ت: آرزوم اینه که بابام برگرده شر کارش
کوک: برگرده سر کارش؟مگه بیکاره
ا.ت: چند روزیه که بیکاره اما به مامانم نگفته و منم همینجوری شنیدم
کوک: آها چطوری میخوای نقاشیش کنی
ا.ت نگاه صفحه کرد و شونه ای بالا انداخت و سعی کرد گریه نکنه.....نگاه کوک کرد و لبخندی زد
شرطا : ۳۰❤️🩹
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
#کوک
#جونگکوک
#جی_کی
#جونگ_کوک
#عروسک_خانوم_من
زنگ کلاس خورد و همه رفتن سر جاشون و کوک که سر میز بود نشست و بعد از اون ا.ت در حالی که روی کول تهیونگ بود کنار میز
تهیونگ: پاشو ا.ت میخواد بشینه
کوک: دلم نمیخواد
ا.ت: میشه پاشی من پام زخم شده
کوک: به من دستور میدی
ا.ت: هی میگم پاشی دیگه
کوک: و این یعنی دستور.....اوکی بیا بشین
کوک از جاش بلند شد و تهیونگ ا.ت رو روی صندلی گذاشت و رفت...کوک هم سر جاش نشست....ا.ت روش رو کرد سمت کوک و گفت
ا.ت: میخوای عوض کمکت برات چیکار کنم
کوک: ......
ا.ت: خب میتونی فکر کنی
کوک: هه تو میخوای بهم بگی چیکار کنم ریزه میزه( با انگشت زد تو سر ا.ت)
ا.ت: واییی نه خوب
کوک: پس ساکت باش
ا.ت دیگه چیزی نگفت و اون زنگ رو کوک فقط چشماش روی هم گذاشته بود و ا.ت داشت تند تند جمع و تفریق ها رو مینوشت.....زنگ که خورد تهیونگ امد پیش ا.ت
تهیونگ: پات بهتره
ا.ت: خوب میشه یه خورده زخم شده
تهیونگ: فردا یه کرم هست میگن برا زخم خیلی خوبه میارم
ا.ت: ولی من مشکلی ندارم
ا.ت برای اینکه ثابت کنه که مشکلی نیست پاش رو از صندلی یکم بالا آورد که تهیونگ گفت
تهیونگ: ا.تتتتت پاتو نگا
ا.ت: وای ک...کل پام خونی شده
تهیونگ: چی میگی داره خونریزی میکنی نگاه عین شید آب داره خون از ته پات میریزه
کوک با اینکه زیاد خونریزی دیده بود اما میخواست ببینه که میتونه جلو خون هم خونسرد باشه یا نه پس لای پلکاش رو باز کرد و نگاه یای ا.ت کرد که داشت به شدت خونریزی میکرد
کوک: چطوری نفهمیدی داره از پات خون میاد!؟
ا.ت: نمیدونم.....
تهیونگ: پاشو بریم پیش بهیار
ا.ت: نمیخواد الان زنگ میخوره برو سر جات بشین
تهیونگ: اما......
کوک: برو سر جات تهیونگ
کوک ویو
یکم ناراحت شدم که باهاش بد بودم چون حقش نبود وقتی اینجوری پاش زخمه من بگم داری دستور میدی بهم
زنگ خورد این زنگ آخر بودو هنر داشتند
معلم: خب بچهها آرزوشون رو نقاشی کنید
ا.ت دفتر نقاشیش رو در آورد و یه نگاه به کوک کرد که داشت به دفتر نگاه میکرد
ا.ت: تو دفتر اوردی
کوک: نه
ا.ت: هعی اشکال نداره من بهت برگه میدم و مداد رنگی
ا.ت مدادرنگیاش رو گذاشت وسطشون و یه برگه از دفترش کند و جلوی کوک گذاشت
کوک: بچه آرزوت چیه
ا.ت: آرزوم اینه که بابام برگرده شر کارش
کوک: برگرده سر کارش؟مگه بیکاره
ا.ت: چند روزیه که بیکاره اما به مامانم نگفته و منم همینجوری شنیدم
کوک: آها چطوری میخوای نقاشیش کنی
ا.ت نگاه صفحه کرد و شونه ای بالا انداخت و سعی کرد گریه نکنه.....نگاه کوک کرد و لبخندی زد
شرطا : ۳۰❤️🩹
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
#کوک
#جونگکوک
#جی_کی
#جونگ_کوک
#عروسک_خانوم_من
۱.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.