دوپارتی ۲
و گفت غذا آمادس هر سه تاتون پاشدیم رفتیم سمت میز شام نارسیسا جلوتر داشت قدم میزد داشتید میرفتید که دراکو حولت داد سمته ستون پشت سرت و خودشو نزیکت کرد و
گفت: میدونم با سوال های مسخره مامانم حوصلت سر رفت ولی بهت قول میدم دیگه نمیزارم حوصلت سر بره. آروم سرتو به نشونه تایید تکون دادی دراکو هی داشت نزیک تر میشد که یهو صدای
نارسیسا اومد دراکو کجا رفتی با شنیدن این حرف دراکو رو به سمت عقب حول دادی و رفتی سمت میز و رو یکی از صندلی ها نشستی و وسط غذا بودی که دارکو از زیر میز دستتو گرفت نگاهی بهش کردی و گفت
دراکو:چیزی شده بیبی
ا/ت:نه اصلا و دوستتو از دستش در آوردی که دوباره دستتو گرفت روبه مامانش کردی و از سر میز بلند شدی و گفتی ا/ت:ممنون بابت غذا نارسیسا:خواهش میکنم ا/ت:من دیگه برم نارسیسا:کجا این موقع شب همینجا بمون ا/ت:نه دیگه من برم نارسیسا:یا همینجا میمونی یا مجبورم دراکو رو هم باهات بفرستم دراکو هم که انگار از این حرف مامانش خوشش اومده بود لبخندی از سر خوشحالی بهت زد ا/ت:پس دراکو هم باهام میاد
از نارسیسا خداحافظی کردیم و با دراکو به سمت هاگوارتز رفتیم 🌌⭐️
خیلی بد شد ولی جون مادرت لایک کن پدرم درومد😅🗿
گفت: میدونم با سوال های مسخره مامانم حوصلت سر رفت ولی بهت قول میدم دیگه نمیزارم حوصلت سر بره. آروم سرتو به نشونه تایید تکون دادی دراکو هی داشت نزیک تر میشد که یهو صدای
نارسیسا اومد دراکو کجا رفتی با شنیدن این حرف دراکو رو به سمت عقب حول دادی و رفتی سمت میز و رو یکی از صندلی ها نشستی و وسط غذا بودی که دارکو از زیر میز دستتو گرفت نگاهی بهش کردی و گفت
دراکو:چیزی شده بیبی
ا/ت:نه اصلا و دوستتو از دستش در آوردی که دوباره دستتو گرفت روبه مامانش کردی و از سر میز بلند شدی و گفتی ا/ت:ممنون بابت غذا نارسیسا:خواهش میکنم ا/ت:من دیگه برم نارسیسا:کجا این موقع شب همینجا بمون ا/ت:نه دیگه من برم نارسیسا:یا همینجا میمونی یا مجبورم دراکو رو هم باهات بفرستم دراکو هم که انگار از این حرف مامانش خوشش اومده بود لبخندی از سر خوشحالی بهت زد ا/ت:پس دراکو هم باهام میاد
از نارسیسا خداحافظی کردیم و با دراکو به سمت هاگوارتز رفتیم 🌌⭐️
خیلی بد شد ولی جون مادرت لایک کن پدرم درومد😅🗿
۳.۱k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.