Part:1
☆چند پارتی کوک☆
وقتی بزرگترین مافیایی که تا حالا عاشق نشده تو یه شب...
..جئونجونگکوک..
بزرگترین مافیا جهان که هرکسی با شنیدن اسمش پا به فرار میزاشت...
----------------------------------------------------------------------------------
ساعت۹:۳۵ به وقت سؤل
-مثل همیشه رو نیمکت پارک نزدیک خونت نشسته بودی از این وضع خسته شده بودی قلداری مدرست همیشه تو رو کتک میزدن بهت زور میگفتن و کل پول هاتو میگرفتن.
توی این وضع ها همیشه میخواستی مثل آدم بزرگ ها مست کنی این کار رو هم انجام دادی،اینبار با تموم جرئتی که داشتی رفته بودی سوجو بخری و موفق هم شدی مست مست بودی هیچ چیزی رو متوجه نمیشدی
دختر ۱۸ سالای که تا حالا مشروبات الکلی نخورده بود اینبار ۵ تا رو سر هم نوشیده بود و این قطعا باعث مستی شدید میشد...
همونطور که رو نیمکت نشسته بودی پاهات رو تو خودت جمع کردی و یه دستت رو روی زانوت گذاشتی بطری سوجو رو آروم میچرخوندی
که یهو صدای یکی اومد
کوک:اینجا چیکار میکنی کوچولو خانوادت نگرانت میشمن
-تو با مستی سرت رو بالا آوردی و بهش خیره شدی دقیقا تایپت بود مردی با قد بلند، تتو، پرسینگ، بدن رو فرم، ورزشی او....
ات: آقا جذابه من تنها اومدم اینجا*مست*
کوک:*خنده* واقعا..
ات:اوهوم، میخواستی دوباره از سوجوت بخوری که بطری رو ازت گرفت
کوک:احساس نمیکنی سنت برای خوردن این خیلی کمه
-در حدی مست بودی که حتی سعی نکردی بطری رو هم ازش بگیری؛ اومد و کنارت نشست و گفت
کوک:پاشو برو خونه وگرنه بلاهای بدی سرت میاد
ات: مثلاً چی آقا جذابه؟؟*مست*
کوک:*نیشخند*مثلاً اتفاق های بد
- به حرفش توجه نکردی و سرت رو گذاشتی رو شونش و بازوش رو گرفتی
آروم صورتت رو به بازوش به سمت راست و چپ میچرخوندی که گفت
کوک:داری چیکار میکنی بچه
-با مظلومیت صورتت رو بالا آوردی و با چشمای پر از اشک بهش خیره شدی و گفتی
ات: آقا جذابه میشه ددی من شب و تموم کسایی که اذیتم میکنن رو بزنی؟؟*مست*
کوک:*خنده* کوچولو کی اذیتت کرده هوم؟؟
ات: قلدرای مدرسه*مست*
کوک:اهاا
-بعد از چند دقیقه دیگه صدایی ازت در نیومد و که باعث شد چهره جذاب پسرک به سمتت برگرده و با دیدن چهره خوابیده کیوتت روبهرو شد
کوک:اهههه دلم نمیاد اینجا تنهات بزارم
کیوت*خنده*
-پسرک جذاب بلند شد و کیفت رو برداشت تو رو هم مثل یه بچه ۲ ساله بغل کرد و به سمت ماشین مشکیش حرکت کرد و راننده در ماشین رو باز کرد و با نشستنش داخل ماشین در رو بست و به سمت عمارت حرکت کرد...
ادامه دارد....
خب خب اینم از پارت اول فیک🎀🐢
امیدوارم خوشتون بیاد🥺🩰🫀✨
تا پارت بعدی بای باییی👋🏻
شرایط
لایک:۶۰
وقتی بزرگترین مافیایی که تا حالا عاشق نشده تو یه شب...
..جئونجونگکوک..
بزرگترین مافیا جهان که هرکسی با شنیدن اسمش پا به فرار میزاشت...
----------------------------------------------------------------------------------
ساعت۹:۳۵ به وقت سؤل
-مثل همیشه رو نیمکت پارک نزدیک خونت نشسته بودی از این وضع خسته شده بودی قلداری مدرست همیشه تو رو کتک میزدن بهت زور میگفتن و کل پول هاتو میگرفتن.
توی این وضع ها همیشه میخواستی مثل آدم بزرگ ها مست کنی این کار رو هم انجام دادی،اینبار با تموم جرئتی که داشتی رفته بودی سوجو بخری و موفق هم شدی مست مست بودی هیچ چیزی رو متوجه نمیشدی
دختر ۱۸ سالای که تا حالا مشروبات الکلی نخورده بود اینبار ۵ تا رو سر هم نوشیده بود و این قطعا باعث مستی شدید میشد...
همونطور که رو نیمکت نشسته بودی پاهات رو تو خودت جمع کردی و یه دستت رو روی زانوت گذاشتی بطری سوجو رو آروم میچرخوندی
که یهو صدای یکی اومد
کوک:اینجا چیکار میکنی کوچولو خانوادت نگرانت میشمن
-تو با مستی سرت رو بالا آوردی و بهش خیره شدی دقیقا تایپت بود مردی با قد بلند، تتو، پرسینگ، بدن رو فرم، ورزشی او....
ات: آقا جذابه من تنها اومدم اینجا*مست*
کوک:*خنده* واقعا..
ات:اوهوم، میخواستی دوباره از سوجوت بخوری که بطری رو ازت گرفت
کوک:احساس نمیکنی سنت برای خوردن این خیلی کمه
-در حدی مست بودی که حتی سعی نکردی بطری رو هم ازش بگیری؛ اومد و کنارت نشست و گفت
کوک:پاشو برو خونه وگرنه بلاهای بدی سرت میاد
ات: مثلاً چی آقا جذابه؟؟*مست*
کوک:*نیشخند*مثلاً اتفاق های بد
- به حرفش توجه نکردی و سرت رو گذاشتی رو شونش و بازوش رو گرفتی
آروم صورتت رو به بازوش به سمت راست و چپ میچرخوندی که گفت
کوک:داری چیکار میکنی بچه
-با مظلومیت صورتت رو بالا آوردی و با چشمای پر از اشک بهش خیره شدی و گفتی
ات: آقا جذابه میشه ددی من شب و تموم کسایی که اذیتم میکنن رو بزنی؟؟*مست*
کوک:*خنده* کوچولو کی اذیتت کرده هوم؟؟
ات: قلدرای مدرسه*مست*
کوک:اهاا
-بعد از چند دقیقه دیگه صدایی ازت در نیومد و که باعث شد چهره جذاب پسرک به سمتت برگرده و با دیدن چهره خوابیده کیوتت روبهرو شد
کوک:اهههه دلم نمیاد اینجا تنهات بزارم
کیوت*خنده*
-پسرک جذاب بلند شد و کیفت رو برداشت تو رو هم مثل یه بچه ۲ ساله بغل کرد و به سمت ماشین مشکیش حرکت کرد و راننده در ماشین رو باز کرد و با نشستنش داخل ماشین در رو بست و به سمت عمارت حرکت کرد...
ادامه دارد....
خب خب اینم از پارت اول فیک🎀🐢
امیدوارم خوشتون بیاد🥺🩰🫀✨
تا پارت بعدی بای باییی👋🏻
شرایط
لایک:۶۰
۴.۷k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.