مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟏
ویو به روز خرید عروسی ۲ روز بعد ازخاستگاری
ویو ات
صبح باصدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رو تختم مرتب کردم در تراس باز گذاشتم باد بیاد بعد رفتم یه دوش ۴۰ مینی گرفتم اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد با اومدن اسم " آقا خرگوشه " لبخندی رو لبم نشست گوشیمو جواب دادم
ویو مکالمه شون
+سلام صبح بخیر گرلم(بم و خواب آلود)
_سلام خرگوشه
+(خنده یه دختر کش)
_کوک هنوز خوابی؟
+اوهوم تازه بیدار شدم(بم)
_هیییییی
+مگه تو چیکار میکنی؟(بم)
_من دوشم گرفتم دارم آماده میشم مثلا قرار بریم خرید عروسی جناب بعد شما تازه بیدار شدی(کلافه)
+(خنده)حرص نخور گرلم منم الان آماده میشم بیام دنبالت
_باشه پس برو فعلا
+فعلا بیبی گرلم(بم)
پایان ویو مکالمه شون
عرررررررررررررر این بشر چقدر می تونه هات باشه الان از شدت هات بودش قش میکنم ههههههههههههههههههههه
خب دیگه ات خل بازی بسته بهتره آماده شی
بعد موهامو خشک کردم شونه زدم روتین پوستیم انجام دادم یکم ضد آفتاب با خط چشم تینت زدم یه لباس مناسب انتخاب کردم پوشیدم(عکسش میزارم ) دیدم زنگ خونه می خوره صد در صد کوک کیفمو برداشتم رفتم پایین که دیدم شتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت مامان و مامان خودش هم بودن
_سلام کوکیییییییییی(پرید بغل کوک)
+سلام گرلم(ات رو بغل کرد)
بعد راه افتادیم به سمت پاساژ معروف الماس هبیییییی کمی بعد رسیدیم رفتیم تو یکم لباس عروس هارو دیدیم من فعلا چیزی پسند نکردم پس اول برای کوک لباس می خریم
که کوک رفت اتاق پروو
+این چطوره؟
_نع زیای لانگه
+این
_نع این زیای سک*سیت کرده
+(خنده)
+این
_نع از رنگش خوشم نمیاد
+این
_نع افتضاهههههههه
مامان کوک:دخترم یکی رو خودت براش پسند کن(لبخند)
_واقعن باید همین کارو کنم مادر جان
رفتم یه کت شلوار مشکی به سلیقه ی خودم براش پسند کردم دادم بپوشه
+چطوره؟!
_واوووووووووو عالی چقدر جذاب شدی هااااا
+(خنده)
بعد رفتیم که من لباس پروو کنم
_کوک چطوره؟
+نع خیلی بازه
_این
+خیلی اکلیلیه
_این
+این دیگه خیلی صورتیه
_آره خودمم دوسش ندارم
_این یکی
+اینم بازه
_این
+این خیلی سادس
_این
+نع
_این
+نع
ویو کوک
دیگه کلافه شده بودم که با صدای ات به خودمم اومد
زبونم بند او مه بود خیلی بهش می یومد تا ۱۰ دقیقه همین جوری بهش زل زدم
_کوککککککککککککک
+ها... آ..ره عالیه خیل خوب شدی
بعد رفتم در گوشش گفتم
+آنقدر بهت میاد که دلم می خواد همین الان بخورمت(بم)
_(گوجه شد)
بعد رفتیم کفش و کیف اینا هم گرفتیم کنار کوک نشسته بودم که دیدم مامانش و مامانم رفتن تویه لباس زیر فروشی شت امید وارم اونی که فک میکنم نباشه بعد نیم ساعت مامانش صدای زد که بیام تو مغازه رفتم تو که دیدم کلییی لباس خواب ریختن رو میز
مامان کوک:دخترم اینو شب عروسی بپوشش عالیه
_امممممم مادر جان این کلا بنده
مامان ات:سخت نگیر سیع کن فقط بهت خوش بگذره ( چشمک )
_ اومااااااااااا
مامان ات:کوفت انگار بهش چی گفتم
مامان کوک : این چطوره!؟
_مادر جان اینم کلا طوره
مامان کوک : عهههههه خب لباسای شب عروسی همینه دیگه تونم سخت میگیری
_اوفففففف بذار اصلا خودم پسند کنم
_خانم لطفا اون لباس رو بیارید
! بله چشم
مامان کوک:دخترم این که تیشرت شرتکه
_خوب من با همین راحتم مادر جان لطفا اینو برامون بذارید
که سریع مامان کوک یه لباس حریر پسند کرد که سفید بود و کت حریر هم داشت
مامان کوک:اینم بذارید
_ولی من اینو نمی پوشم هااااا
مامان کوک:هیییییبییییییی
بعد رفتیم یه چیز خوردیم رفتیم خونه
ویو رو عروسیشون
خماریییییییییی🦋🌚
اسلاید ۲ لباس ات برای خرید
بچه ها یه سوال دوست دارین اولین بچشون دختر باشه یا پسر!؟
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟏
ویو به روز خرید عروسی ۲ روز بعد ازخاستگاری
ویو ات
صبح باصدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رو تختم مرتب کردم در تراس باز گذاشتم باد بیاد بعد رفتم یه دوش ۴۰ مینی گرفتم اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد با اومدن اسم " آقا خرگوشه " لبخندی رو لبم نشست گوشیمو جواب دادم
ویو مکالمه شون
+سلام صبح بخیر گرلم(بم و خواب آلود)
_سلام خرگوشه
+(خنده یه دختر کش)
_کوک هنوز خوابی؟
+اوهوم تازه بیدار شدم(بم)
_هیییییی
+مگه تو چیکار میکنی؟(بم)
_من دوشم گرفتم دارم آماده میشم مثلا قرار بریم خرید عروسی جناب بعد شما تازه بیدار شدی(کلافه)
+(خنده)حرص نخور گرلم منم الان آماده میشم بیام دنبالت
_باشه پس برو فعلا
+فعلا بیبی گرلم(بم)
پایان ویو مکالمه شون
عرررررررررررررر این بشر چقدر می تونه هات باشه الان از شدت هات بودش قش میکنم ههههههههههههههههههههه
خب دیگه ات خل بازی بسته بهتره آماده شی
بعد موهامو خشک کردم شونه زدم روتین پوستیم انجام دادم یکم ضد آفتاب با خط چشم تینت زدم یه لباس مناسب انتخاب کردم پوشیدم(عکسش میزارم ) دیدم زنگ خونه می خوره صد در صد کوک کیفمو برداشتم رفتم پایین که دیدم شتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت مامان و مامان خودش هم بودن
_سلام کوکیییییییییی(پرید بغل کوک)
+سلام گرلم(ات رو بغل کرد)
بعد راه افتادیم به سمت پاساژ معروف الماس هبیییییی کمی بعد رسیدیم رفتیم تو یکم لباس عروس هارو دیدیم من فعلا چیزی پسند نکردم پس اول برای کوک لباس می خریم
که کوک رفت اتاق پروو
+این چطوره؟
_نع زیای لانگه
+این
_نع این زیای سک*سیت کرده
+(خنده)
+این
_نع از رنگش خوشم نمیاد
+این
_نع افتضاهههههههه
مامان کوک:دخترم یکی رو خودت براش پسند کن(لبخند)
_واقعن باید همین کارو کنم مادر جان
رفتم یه کت شلوار مشکی به سلیقه ی خودم براش پسند کردم دادم بپوشه
+چطوره؟!
_واوووووووووو عالی چقدر جذاب شدی هااااا
+(خنده)
بعد رفتیم که من لباس پروو کنم
_کوک چطوره؟
+نع خیلی بازه
_این
+خیلی اکلیلیه
_این
+این دیگه خیلی صورتیه
_آره خودمم دوسش ندارم
_این یکی
+اینم بازه
_این
+این خیلی سادس
_این
+نع
_این
+نع
ویو کوک
دیگه کلافه شده بودم که با صدای ات به خودمم اومد
زبونم بند او مه بود خیلی بهش می یومد تا ۱۰ دقیقه همین جوری بهش زل زدم
_کوککککککککککککک
+ها... آ..ره عالیه خیل خوب شدی
بعد رفتم در گوشش گفتم
+آنقدر بهت میاد که دلم می خواد همین الان بخورمت(بم)
_(گوجه شد)
بعد رفتیم کفش و کیف اینا هم گرفتیم کنار کوک نشسته بودم که دیدم مامانش و مامانم رفتن تویه لباس زیر فروشی شت امید وارم اونی که فک میکنم نباشه بعد نیم ساعت مامانش صدای زد که بیام تو مغازه رفتم تو که دیدم کلییی لباس خواب ریختن رو میز
مامان کوک:دخترم اینو شب عروسی بپوشش عالیه
_امممممم مادر جان این کلا بنده
مامان ات:سخت نگیر سیع کن فقط بهت خوش بگذره ( چشمک )
_ اومااااااااااا
مامان ات:کوفت انگار بهش چی گفتم
مامان کوک : این چطوره!؟
_مادر جان اینم کلا طوره
مامان کوک : عهههههه خب لباسای شب عروسی همینه دیگه تونم سخت میگیری
_اوفففففف بذار اصلا خودم پسند کنم
_خانم لطفا اون لباس رو بیارید
! بله چشم
مامان کوک:دخترم این که تیشرت شرتکه
_خوب من با همین راحتم مادر جان لطفا اینو برامون بذارید
که سریع مامان کوک یه لباس حریر پسند کرد که سفید بود و کت حریر هم داشت
مامان کوک:اینم بذارید
_ولی من اینو نمی پوشم هااااا
مامان کوک:هیییییبییییییی
بعد رفتیم یه چیز خوردیم رفتیم خونه
ویو رو عروسیشون
خماریییییییییی🦋🌚
اسلاید ۲ لباس ات برای خرید
بچه ها یه سوال دوست دارین اولین بچشون دختر باشه یا پسر!؟
۶.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.