پارت:4🫶🏻💜
پارت:4🫶🏻💜
.
.
واقعا نمیدونم چرا داره به خاطر من گریه میکنه و نمیدونم چرا پیشش احساس آرامش میکنم چشامو باز کردم و رو بهش نگاه کردم داشت گریه میکرد گفتم
ات : چرا داری گریه میکنی (سرد )
جیمین ویو
داشتم گریه میکردم که ات گفت (همونی که بالا گفت) لحن سردی داشت میدونستم که از دستم خیلی ناراحته گفتم
جیمین :ات ازت معذرت میخوام از اینکه این همه اذیتت کردم معذرت میخوام لطفاً منو ببخش (با بغض و ناراحتی)
ات ویو
اون. داشت از من معذرت خواهی میکرد همون پسری که جز اذیت کردن من چیزی انگار خوشحالش نمیکرد بهش گفتم
ات : تو تو خیلی اذیتم کردی تو منو هر روز اذیت میکردی و به بقیه میگفتی روم قلدری کنن چرا این کار رو باهام میکردی
از زبان راوی
جیمین بعد از حرف های ات اشک درچشمانش جمع شد و روی دوتا پاهاش زانو زد و گفت
جیمین: من پارک جیمین التماست میکنن من رو ببخش خواهش میکنم منو ببخش هرکاری بگی انجام میدم
ات ویو
بعذ از زانو زدنش و گفتن اون حرفا خیلی تعجب کردم قلبم با دیدنش تند میزد و خیلی ناراحت بودم پس بهش گفتم
ات :باشه میبخشمت (با لبخند و بغض)
جیمین ویو
بعد غز اینکه گفت میبخشمت خیلی خوشحال شدم و گفتم
جیمین:ات خیلی خوشحالم که منو بخشیدی از این به بعد بیا خونه ی ما زندگی کن دیگه نرو پیش اون مرد یعنی پدرت که این همه کتکت میزنع
ات :ولی مادرم مادرم بدون من نمیتونه
جیمین :خوب من پول درمان مادرت رو میدم و بهش توضیح میدم حتما قبول میکنه
ات:باشه ولی ..
جیمین وسط حرف ات میپره و میگه
جیمین:ولی و اما نداره باید بیای
ات:باشه (لبخند میزنه )
جیمین:مرسیییی(با خوشحالی و خنده)
ات ویو
واقعا خیلی مهربون شده .....
...ادامه دارد
.
.
واقعا نمیدونم چرا داره به خاطر من گریه میکنه و نمیدونم چرا پیشش احساس آرامش میکنم چشامو باز کردم و رو بهش نگاه کردم داشت گریه میکرد گفتم
ات : چرا داری گریه میکنی (سرد )
جیمین ویو
داشتم گریه میکردم که ات گفت (همونی که بالا گفت) لحن سردی داشت میدونستم که از دستم خیلی ناراحته گفتم
جیمین :ات ازت معذرت میخوام از اینکه این همه اذیتت کردم معذرت میخوام لطفاً منو ببخش (با بغض و ناراحتی)
ات ویو
اون. داشت از من معذرت خواهی میکرد همون پسری که جز اذیت کردن من چیزی انگار خوشحالش نمیکرد بهش گفتم
ات : تو تو خیلی اذیتم کردی تو منو هر روز اذیت میکردی و به بقیه میگفتی روم قلدری کنن چرا این کار رو باهام میکردی
از زبان راوی
جیمین بعد از حرف های ات اشک درچشمانش جمع شد و روی دوتا پاهاش زانو زد و گفت
جیمین: من پارک جیمین التماست میکنن من رو ببخش خواهش میکنم منو ببخش هرکاری بگی انجام میدم
ات ویو
بعذ از زانو زدنش و گفتن اون حرفا خیلی تعجب کردم قلبم با دیدنش تند میزد و خیلی ناراحت بودم پس بهش گفتم
ات :باشه میبخشمت (با لبخند و بغض)
جیمین ویو
بعد غز اینکه گفت میبخشمت خیلی خوشحال شدم و گفتم
جیمین:ات خیلی خوشحالم که منو بخشیدی از این به بعد بیا خونه ی ما زندگی کن دیگه نرو پیش اون مرد یعنی پدرت که این همه کتکت میزنع
ات :ولی مادرم مادرم بدون من نمیتونه
جیمین :خوب من پول درمان مادرت رو میدم و بهش توضیح میدم حتما قبول میکنه
ات:باشه ولی ..
جیمین وسط حرف ات میپره و میگه
جیمین:ولی و اما نداره باید بیای
ات:باشه (لبخند میزنه )
جیمین:مرسیییی(با خوشحالی و خنده)
ات ویو
واقعا خیلی مهربون شده .....
...ادامه دارد
۱.۹k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.