درخواستی
#درخواستی
پارت⁴
ویو تهیونگ
یک ساعت گذشت من هنوز خوابم نبرده چیکار کنم عادت کردم بغل ا٫تم بخوابم جای دیگه ای خوابم نمیبره مطمئنم اونم نخوابیده اینجا هم خیلی سرده تا صبح اینجا بمونم بدون شک سرما میخورم...
آها یه فکری به ذهنم رسید چند بار الکی بلند سرفه کردم تا ا٫ت بشنوه چندمین گذشت خبری از ا٫ت نشد دوباره سرفه کردم..اون خیلی مهربونه مطمئنم دووم نمیاره رام میده...
ویو ا٫ت
داشتم سعی میکردم به تهیونگ فکر نکنم و بخوابم که صدای سرفه هاش اومد وای الان مریض میشه برم صداش کنم بیاد تو اتاق از روی تخت پاشدم برم صداش کنم دستگیره درو گرفتم ولی لحظه آخر پشیمون شدم نه ا٫ت باید تنبیه بشه تو چت شده انقدر دل رحم نباش دختر رفتم روی تخت دراز کشیدم پتو رو کشیدم روی سرم و چشمامو روی هم فشار دادم که دوباره صدای سرفه هاش اومد نه دیگه نمیتونم پاشدم رفتم بیرون از اتاق بهش یه نگاه انداختم انگار خواب بود باید یه جوری رفتار کنم که یه وقت فکر نکنه باهاش آشتی کردم رفتم سمتش و زدم روی بازوش...
پارت⁴
ویو تهیونگ
یک ساعت گذشت من هنوز خوابم نبرده چیکار کنم عادت کردم بغل ا٫تم بخوابم جای دیگه ای خوابم نمیبره مطمئنم اونم نخوابیده اینجا هم خیلی سرده تا صبح اینجا بمونم بدون شک سرما میخورم...
آها یه فکری به ذهنم رسید چند بار الکی بلند سرفه کردم تا ا٫ت بشنوه چندمین گذشت خبری از ا٫ت نشد دوباره سرفه کردم..اون خیلی مهربونه مطمئنم دووم نمیاره رام میده...
ویو ا٫ت
داشتم سعی میکردم به تهیونگ فکر نکنم و بخوابم که صدای سرفه هاش اومد وای الان مریض میشه برم صداش کنم بیاد تو اتاق از روی تخت پاشدم برم صداش کنم دستگیره درو گرفتم ولی لحظه آخر پشیمون شدم نه ا٫ت باید تنبیه بشه تو چت شده انقدر دل رحم نباش دختر رفتم روی تخت دراز کشیدم پتو رو کشیدم روی سرم و چشمامو روی هم فشار دادم که دوباره صدای سرفه هاش اومد نه دیگه نمیتونم پاشدم رفتم بیرون از اتاق بهش یه نگاه انداختم انگار خواب بود باید یه جوری رفتار کنم که یه وقت فکر نکنه باهاش آشتی کردم رفتم سمتش و زدم روی بازوش...
۲۷.۰k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.