پارت 12 فیک ماه

☾🌑LOOΠΔ🌙☽
𝙋¹²
و از اونور ی نفر از پنجره اومد تو... اونا که از 2 طرف محاصره شده بودن ا. ت ترسیده گفت: یعنی...( سرفه) این... اخرشه؟( سرفه)
_نه ا. ت نترس
یهو همون 2 طرف زدن زیر خنده....
_ها؟ چرا میخندید؟ صدای اشنااا
طرف سمت در دستی رو صورتش کشید و گریمش پاک شد... ک فهمیدن شوگاست.... 😐✌😂
اون طرفیه ام ملافشو کشید پایین ک معلوم شد کوکه😐✌😂
ا. ت ک دوس داشت اون دوتا رو بزنه له کنه پرسید
+شما اینجا چیکار میکنید؟( کمی بلند)
جیمین اینقد خندیده بود افتاد رو زمین
+جیمین چرا میخندی؟
داشتید منو مسخره میکردید؟
ا. ت از تو کمد ی کمربند از واسه جیمین برداشت رفت سراغشون اون 3 تا باترس دوییدن پایین ک ا. ت بقیه ی اعضا رو دید( قیافه ی ا. ت اون لحظه😐)+اهم اهم خب ولش بچا کجا میخاید بخابید.؟
همه گفتن... بیرون...
+جیمین مام بیایم بیرون پیششون؟
_بیایم بیب ..

فردا..
بازنگ گوشی ا. ت بیدار شدن همه
ا. ت صبحونه رو حاضر کرد خوردن بعد حرکت کردن
ا. تو جیمین جلو بودن بقیه پشت
یونگی: جیمین کجاییم؟
_درحال حاضر در یک روستای ناشناخته...
جیمین اهنگ بی کلام 𝙁𝙖𝙞𝙧𝙮𝙩𝙖𝙡𝙚 رو پلی کرد ا. تم از خدا خاسته ویالونشو اورده بود و شروع به زدن کرد:)
وسطای زدن ا.ت بود ک جیمین اهنگو قط کرد ک صدای ویالونو گوش بده:)
همه تو شگفت بودن:))
(اهنگشو میزارم)
جیمین حواسش به اهنگ بود ک یهو نزدیک بود ....
سارییی😂😂جای حساسش قط میکنم😂✌
⚠︎𝕃𝕚𝕜𝕖➫⁴⁰
⚠︎ℂ𝕠𝕞𝕖𝕟𝕥𝕖➫⁵⁰
تا پس فردا:) حمایت حمایت✌🌚