فیک پروانه خونین p11
ا.ت:خوبه (آروم)
ادمین : بچه ها خیلی ها نمیدونن معنای ا.ت چیه خوب ا.ت مخفف اسم مورد علاقت هستش،،،اره
شب همون روز
سوهو: خانم کیم درو باز کنید
ا.ت:.......
ویو ا.ت
امروز همه چی به تو بستگی داره
میدونی که اگر نیای میمیرم و اگر بیام
همه چی تموم میشه( توی دلش)
لب خند زدم و صدای موزیک رو بالا تر کردم شیشه الکل رو خالی کردم و
با یکی دیگه جای گزین کردم ✨🍷
سوهو: قربان ا.ت توی اتاق درو روی
خدش قفل کرده
کوک:لعنت بهش (داد وعربده)
با تمام سرعت بالا رفتم و با چند لگد
درو شکوندم
که دیدم ا.ت مثل چی مست کرده
و با خدش میرقصه
داشت میخندید وگریه میکرد که یکم دیگه به من نگاه کرد موزیک رو قتع کرد
وبا نگاه عجیبی به من خیره شد
وگفت
ا.ت:اوه اینجای،،جوئن جونگ کوک امروز همه چی تموم میشه یا من یا تو
و به صمت من با دستش نشونه گرفت و
صدای تفنگ رو از خدش در اورد که
از گوشه چشمم چیزی رو حس کردم
که یهو تمام شیشه های اتاق شکست
و روی گونه صمت راستم
سوزش حس کردم
دست به گونم زدم که خون چکه کرد
تازه داشتم میفهمیدم چی شده
که سرم رو بالا کردم
دیدم ا.ت داره میخنده که یهو از شیشه ها چندین نفر اومدن داخل
که ا.ت به یکی شون با اعتماد تکیه داد
و همون مرد ا.ت رو از کمرش گرفت
و ا.ت ت.ی گوشش چی زی رو زم زمه کرد
اون مرد تفنگش رو صمت من گزاش و یه گولوله خالی کرد اما به من نخرد باورم نمیشه زنده موندم
ا.ت :اون رو بکش (داد و جیغ)
مرد:بیا بریم(مسترب)
ا.ت:تهیونگ تو قول دادی که اون رو بکشی 😡
ادمین : بچه ها خیلی ها نمیدونن معنای ا.ت چیه خوب ا.ت مخفف اسم مورد علاقت هستش،،،اره
شب همون روز
سوهو: خانم کیم درو باز کنید
ا.ت:.......
ویو ا.ت
امروز همه چی به تو بستگی داره
میدونی که اگر نیای میمیرم و اگر بیام
همه چی تموم میشه( توی دلش)
لب خند زدم و صدای موزیک رو بالا تر کردم شیشه الکل رو خالی کردم و
با یکی دیگه جای گزین کردم ✨🍷
سوهو: قربان ا.ت توی اتاق درو روی
خدش قفل کرده
کوک:لعنت بهش (داد وعربده)
با تمام سرعت بالا رفتم و با چند لگد
درو شکوندم
که دیدم ا.ت مثل چی مست کرده
و با خدش میرقصه
داشت میخندید وگریه میکرد که یکم دیگه به من نگاه کرد موزیک رو قتع کرد
وبا نگاه عجیبی به من خیره شد
وگفت
ا.ت:اوه اینجای،،جوئن جونگ کوک امروز همه چی تموم میشه یا من یا تو
و به صمت من با دستش نشونه گرفت و
صدای تفنگ رو از خدش در اورد که
از گوشه چشمم چیزی رو حس کردم
که یهو تمام شیشه های اتاق شکست
و روی گونه صمت راستم
سوزش حس کردم
دست به گونم زدم که خون چکه کرد
تازه داشتم میفهمیدم چی شده
که سرم رو بالا کردم
دیدم ا.ت داره میخنده که یهو از شیشه ها چندین نفر اومدن داخل
که ا.ت به یکی شون با اعتماد تکیه داد
و همون مرد ا.ت رو از کمرش گرفت
و ا.ت ت.ی گوشش چی زی رو زم زمه کرد
اون مرد تفنگش رو صمت من گزاش و یه گولوله خالی کرد اما به من نخرد باورم نمیشه زنده موندم
ا.ت :اون رو بکش (داد و جیغ)
مرد:بیا بریم(مسترب)
ا.ت:تهیونگ تو قول دادی که اون رو بکشی 😡
۳.۹k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.