فیک ران part 49
سنجو: هوییییی برام میخریااااااا
باجی: به من چههههههه برو به مایکی جونت بگو برات بخره...
سنجو:😐
باجی: اینم از بیلیطا..فقط باید لینکه هر بیلیطو بفرستیم برای اعضا...
سنجو: دقیقن چند نفریم؟
باجی:زیادیم..
سنجو: نه بابا...!😐🚬
*جیغغغغغغغغغغغغغغ
سنجو: این صدایه چی بودددددد؟
باجی: از اتاقه اماعه..
سنجو: پریدیم داخل...
سنجو: اعععععععععععععع اماااااااا چی شدهههه؟؟؟
اما: اخخخخخ بیارم بیرون توضیح میدمممممم...
انگار یزره بغض داشت...من ک میدونم بخاطره دراکنه...
باجی: یا خداااااااااااااا دخترررررررررر چیکار کردددیییییییییییی
باجی رف بیاردش بیرون..اورد...
باجی: همین الان باید بریم چک آپت کنن یجات نشکسته باشه...
منم رفتم تو اتاق مایکی...
با لگد در رو باز کردم...
مایکی: مریم مقدس وارد میشود...
سانزو: چی میخای اینجا...
سنجو: پاشیددددد اما به فنا رف...
مایکی هول پاشد...
مایکی: چش شده؟
سانزو هم با مایکی پاشد و تعجب زده نگام میکرد...
سنجو: من نمیدونم..باجی اما رو برد چک آپش کنن..!
مایکی: بدویید زود...
*دو مین بعد..
مایکی: اما..خوبی تو،؟
اما روی تخت:*اوف ارع...
دکتر: فقط دستشون در رفته ...طی یه هفته کاملن خوب میشن..و سرشون هم آسیب خاصی ندیده فقط چون خودشون افتادن زمین یه خراش برداشتن.. مایعات و گرمیجات بخورید..همین...!
دکتر رف*
سنجو: اوف من اون دراکن رو گیر بیارم یه لگدم به اون میزنم...
مایکی:بچه ها همگیتون برید بخابید.. هفته های خیلی سختی قراره داشته باشید...ارع..!
سانزو: 😐🚬
سنجو: مایکیه دیگه...
باجی: مایکی بزار نفس بکشیم..نظرت چیه؟
مایکی: نظری ندارم😐😆
سانزو: اما امیدوارم خوب بشی..
اما: مرسیعع😆
سانزو: من میرم دیگه ...باید به همه زنگ بزنم...
سنجو: هارو ..وایسا لینک این بیلیطارو میفرستم برات اونارو هم باید براشون بفرستی...روز سختی قراره داشته باشی..گامبادنه اونی..♡
مایکی: سانزو..برو بخاب...فردا برو سراغه زنگ زدنشون ..هممون الان شیش زدیم..!
باجی:این ک همش شیش میزنه😂😂😂
سنجو:راس میگه😆😂😂
اما:😂😂🚴♀️
سانزو:🗿
مایکی: نری الان زنگ بزنیا!!! الان برو استراحت کن...زنگ هم بزنی شر و بر میگی الان میری میخابی..بدو...
سانزو: اوع..های..🥹🫠😆😆😆😆
*داداشا الان مایکی تو اتاقه اماعه...کاکوچو برگشت پیش ا/ت...سانزو رف تو اتاقش...سنجو هم تصمیم گرف پیش اون بخابه..باجی هم رف پیش دراکن و اونجا باهم زر بزنن..و خلاصه همگی الان کفه ی مرگشونو گذاشتن...و خابیدن...
پارت بعد فردایه اون روزه..!^^
تا پارت بعد فعلن🥹😂:]
باجی: به من چههههههه برو به مایکی جونت بگو برات بخره...
سنجو:😐
باجی: اینم از بیلیطا..فقط باید لینکه هر بیلیطو بفرستیم برای اعضا...
سنجو: دقیقن چند نفریم؟
باجی:زیادیم..
سنجو: نه بابا...!😐🚬
*جیغغغغغغغغغغغغغغ
سنجو: این صدایه چی بودددددد؟
باجی: از اتاقه اماعه..
سنجو: پریدیم داخل...
سنجو: اعععععععععععععع اماااااااا چی شدهههه؟؟؟
اما: اخخخخخ بیارم بیرون توضیح میدمممممم...
انگار یزره بغض داشت...من ک میدونم بخاطره دراکنه...
باجی: یا خداااااااااااااا دخترررررررررر چیکار کردددیییییییییییی
باجی رف بیاردش بیرون..اورد...
باجی: همین الان باید بریم چک آپت کنن یجات نشکسته باشه...
منم رفتم تو اتاق مایکی...
با لگد در رو باز کردم...
مایکی: مریم مقدس وارد میشود...
سانزو: چی میخای اینجا...
سنجو: پاشیددددد اما به فنا رف...
مایکی هول پاشد...
مایکی: چش شده؟
سانزو هم با مایکی پاشد و تعجب زده نگام میکرد...
سنجو: من نمیدونم..باجی اما رو برد چک آپش کنن..!
مایکی: بدویید زود...
*دو مین بعد..
مایکی: اما..خوبی تو،؟
اما روی تخت:*اوف ارع...
دکتر: فقط دستشون در رفته ...طی یه هفته کاملن خوب میشن..و سرشون هم آسیب خاصی ندیده فقط چون خودشون افتادن زمین یه خراش برداشتن.. مایعات و گرمیجات بخورید..همین...!
دکتر رف*
سنجو: اوف من اون دراکن رو گیر بیارم یه لگدم به اون میزنم...
مایکی:بچه ها همگیتون برید بخابید.. هفته های خیلی سختی قراره داشته باشید...ارع..!
سانزو: 😐🚬
سنجو: مایکیه دیگه...
باجی: مایکی بزار نفس بکشیم..نظرت چیه؟
مایکی: نظری ندارم😐😆
سانزو: اما امیدوارم خوب بشی..
اما: مرسیعع😆
سانزو: من میرم دیگه ...باید به همه زنگ بزنم...
سنجو: هارو ..وایسا لینک این بیلیطارو میفرستم برات اونارو هم باید براشون بفرستی...روز سختی قراره داشته باشی..گامبادنه اونی..♡
مایکی: سانزو..برو بخاب...فردا برو سراغه زنگ زدنشون ..هممون الان شیش زدیم..!
باجی:این ک همش شیش میزنه😂😂😂
سنجو:راس میگه😆😂😂
اما:😂😂🚴♀️
سانزو:🗿
مایکی: نری الان زنگ بزنیا!!! الان برو استراحت کن...زنگ هم بزنی شر و بر میگی الان میری میخابی..بدو...
سانزو: اوع..های..🥹🫠😆😆😆😆
*داداشا الان مایکی تو اتاقه اماعه...کاکوچو برگشت پیش ا/ت...سانزو رف تو اتاقش...سنجو هم تصمیم گرف پیش اون بخابه..باجی هم رف پیش دراکن و اونجا باهم زر بزنن..و خلاصه همگی الان کفه ی مرگشونو گذاشتن...و خابیدن...
پارت بعد فردایه اون روزه..!^^
تا پارت بعد فعلن🥹😂:]
۱۵.۳k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.